احتمالا اصطلاح روانشناسی مثبت گرا به گوش شما هم خورده است. نام این مفهوم در محتواهای زرد هم به چشم میخورد، پس لازم است بدانید این شاخه از علم روانشناسی واقعا چیست که بتوانید از آن بهشیوهای درست در زندگی خود استفاده کنید. امروزه انسانها به نوعی روانشناسی نیاز دارند که آنها را بهسمت بهزیستی و پیداکردن معنا در زندگی سوق بدهد. این وظیفه روانشناسی مثبت نگر است که در این مقاله بیشتر دربارهاش توضیح خواهیم داد.
روانشناسی مثبت گرا چیست؟
روانشناسی مثبت نگر یا مثبت گرا یکی از جدیدترین شاخههایی است که در این علم ایجاد شده و هدفش پیشرفت انسانها و رساندنشان به شادی و زندگی سالم است. بسیاری از شاخههای روانشناسی روی اختلالات رفتاری و شخصیتی متمرکز هستند و برای بهبود این اختلالات ایجاد شدهاند، اما روانشناسی مثبت گرا برای درمان هیچ اختلالی نیست و صرفا به انسانها کمک میکند از زندگی رضایت بیشتری داشته باشند.
کریستوفر پترسون استاد دانشگاه میشیگان، نویسنده و فردی شناختهشده در حوزه روانشناسی مثبتگراست. بهگفته وی، این شاخه از علم روانشناسی برای تکمیل و گسترش شاخههای دیگر روانشناسی ایجاد شده است که بر حل مشکلات متمرکز هستند. در دهههای قبلی روانشناسان صرفا روی حل مشکلات متمرکز بودهاند و به پیشگیری از آنها توجه چندانی نداشتهاند.
این شاخه برای ترکیب علم روانشناسی با عمل ایجاد شده تا به ضعفها و قدرتها توجه کنیم، بهترینها را در زندگی بسازیم، احساسات بد را تسکین دهیم، به زندگی افراد عادی معنا ببخشیم و از آسیبها پیشگیری کنیم.
سطوح روانشناسی مثبتگرا
- ذهنی: در این سطح روانشناسان روی احساس شادی، رفاه و خوشبینی افراد متمرکز هستند و بررسی میکنند که این احساسات چطور میتوانند کیفیت زندگی آنها را تغییر دهند.
- فردی: در این سطح ترکیبی از احساسات ذهنی و احساسات برتر بررسی میشوند، احساساتی مثل شجاعت و بخشش و عشق.
- گروهی: در این سطح روانشناسان تعاملات اجتماعی مثبت را بررسی میکنند. احساساتی مثل مسئولیت اجتماعی یا نوعدوستی در این سطح بررسی میشوند.
تاریخچه روانشناسی مثبت گرا
- ۱۹۹۸: سلیگمن رئیس جامعه روانشناسان آمریکا شد. روانشناسی مثبتگرا یکی از موضوعات مهم در دوره ریاست او بود. بعدها سلیگمن پدر علم روانشناسی مثبت گرا لقب گرفت.
- ۲۰۰۲: اولین کنفرانس بینالمللی در زمینه روانشناسی مثبت نگر برگزار شد.
- ۲۰۰۶: دوره روانشناسی مثبت گرا در دانشگاه هاروارد به یکی از محبوبترین کلاسهای این دانشگاه تبدیل شد.
- ۲۰۰۹: اولین کنگره جهانی درباره این شاخه از علم روانشناسی در فیلادلفیا برگزار شد. در این کنگره سلیگمن و فیلیپ زیمباردو سخنرانی کردند.
سلیگمن در سال ۲۰۰۰ نوشت: «پیش از جنگ جهانی دوم، روانشناسی ۳ مأموریت اصلی داشت، درمان بیماریهای روانی، ساختن زندگی پربارتر و کاملتر برای همه مردم و شناسایی و پرورش استعدادها. بعد از جنگ جهانی دوم، روانشناسان فقط روی درمان رفتارهای غیرعادی و بیماریهای روانی تمرکز کردند و از ۲ مأموریت دیگرشان غافل شدند. در دهه ۱۹۵۰ افرادی چون کارل راجرز، اریش فروم و آبراهام مزلو درباره جنبههای مثبت طبیعت انسان و شادی ذاتی او تحقیق کردند و نظریههایی در این زمینه ارائه دادند. این کارشان تمرکز علم روانشناسی را به بهزیستی برگرداند.»
از زمانی که مفهوم روانشناسی مثبت گرا تعریف شده، علاقه درمانگران و حتی عموم مردم به این شاخه از علم روانشناسی افزایش پیدا کرده است. در حال حاضر افراد بسیاری دنبال این هستند که بدانند چطور میتوانند رضایت از زندگی را افزایش دهند و به پتانسیل کامل وجودی خود دست پیدا کنند.
مدل پرما (PERMA) یا سلیگمن چیست؟
روانشناسی مثبت گرا سلیگمن که مدل پرما هم نامیده میشود، این شاخه از علم روانشناسی را دقیقتر تعریف میکند. همانطور که گفتیم، روانشناسان مثبتگرا بر افزایش تجربه بهزیستی و احساس رضایت انسان در زندگی متمرکز هستند؛ بهزیستی میتواند تعاریف متفاوتی داشته باشد و به همین دلیل سلیگمن مدل پرما با ۵ عنصر مشخص را معرفی کرد که با توجه به آن بتوانیم تعریف واحدی از بهزیستی داشته باشیم. این ۵ عنصر عبارتاند از:
- احساسات مثبت (Positive emotions): احساساتی مثل خوشبینی، شکرگزاری بابت گذشته، رضایت از حال و امید به آینده.
- سرگرمی (Engagement): همراهی با جریان زندگی و تجربه فعالیتهای لذتبخش و سرگرمکننده.
- رابطه (Relationship): ارتباط صمیمانه با خانواده، همسر و دوستان.
- معنا (Meaning): وجود معنا یا هدف بزرگ در زندگی و تلاش برای دستیابی به آن.
- دستاوردها (Accomplishments): اهداف و موفقیتهایی که انسان در جریان زندگی به آنها دست پیدا میکند.
کاربردهای روانشناسی مثبت گرا
این شاخه از علم روانشناسی کاربردهای بسیاری در ابعاد مختلف زندگی بشر دارد. روانشناسان مثبتگرا میتوانند در زمینههایی مثل آموزش، خودیاری، درمان و مدیریت استرس به مردم کمک کنند. آنها حتی میتوانند در سازمانها هم به کارمندان و مدیران کمک کنند و سطح سلامت روان را ارتقا دهند.
برخی از کاربردهای این شاخه از علم روانشناسی در دنیای واقعی:
- پیداکردن نقاط قوت و ویژگیهای شخصیتی مثبت افراد؛
- کمک به همراهی با جریان زندگی و حضور در لحظه حال؛
- افزایش میزان رضایت از زندگی؛
- افزایش قدردانی و حقشناسی؛
- ازبینبردن احساس درماندگی؛
- افزایش شادی و لذت در زندگی؛
- افزایش امید در زندگی؛
- رسیدن به آگاهی ذهنی و خودشناسی؛
- افزایش خوشبینی؛
- تقویت تابآوری بهخصوص در موقعیتهای چالشی؛
- افزایش مثبتاندیشی.
بعضی از یافتههای روانشناسی مثبت نگر
در ادامه، چند نکته مهم را بیان میکنیم که روانشناسان مثبتگرا به آنها رسیدهاند. این اطلاعات در مقالات دکتر پترسون نوشته شدهاند.
- پول لزوما رفاه نمیآورد، اما زمانی که پول را نه فقط برای خودتان که برای دیگران هم صرف میکنید، انسان شادتری خواهید بود.
- تمرکز روی نقاط قوت شخصیت و روابط اجتماعی ۲ ابزار کارآمد برای مبارزه با ناامیدی و احساس ناشی از شکست در زندگی هستند.
- بخشی از احساس شادی به ژنتیک انسانها بستگی دارد، اما با نوعدوستی و قدردانی و خوشبینی میتوان شادی زندگی را افزایش داد.
- کار هدفمند و معنادار مستقیم روی بهزیستی افراد تأثیر دارد.
- معنویت در زندگی انسان را به شادی و بهزیستی میرساند.
- احساس هم بهاندازه منطق اهمیت دارد و نباید نادیده گرفته شود.
- بیشتر روزهای خوبِ زندگی ۳ ویژگی مشترک دارند. در این روزها احساس شایستگی داریم، مستقل هستیم و با کسانی در ارتباطیم که دوستشان داریم.
اهداف روانشناسی مثبت نگر در کوچینگ
کوچها یکی از گروههایی هستند که میتوانند از روانشناسی مثبت نگر برای هدایت مخاطبانشان استفاده کنند. برخی از اهدافی که کوچینگ با استفاده از این نوع روانشناسی به آن دست پیدا میکنند عبارتاند از:
- گذاشتن تأثیر مثبت بر زندگی مخاطب؛
- افزایش تجربه احساسات مثبت برای مخاطب؛
- شناسایی نقاط قوت و توانمندیهای مراجع و کمک به ارتقای آنها؛
- تعیین اهداف ارزشمند برای زندگی مخاطب؛
- ایجاد احساس امید، قدردانی، شادی و رفاه در مراجع که در نهایت میزان رضایت او از زندگی را افزایش میدهد؛
- کمک به مخاطب برای ایجاد و حفظ روابط سالم و مثبت با دیگران؛
- تشویق مخاطب به داشتن دیدگاه خوشبینانه.
آیا روانشناسی مثبت گرا همان مثبتاندیشی است؟
بسیاری از افراد روانشناسی مثبت نگر را با اصطلاحاتی اشتباه میگیرند که نامی مشابه دارند. مثبتاندیشی یکی از مفاهیمی است که بیشتر از هر اصطلاح دیگری افراد غیرمتخصص را به اشتباه میاندازد. برخی از افراد هم تصور میکنند روانشناسی مثبت گرا همان تکنیکهای خودیاری هستند. آنها این شاخه از روانشناسی را علم نمیدانند و بیشتر آن را روانشناسی زرد به حساب میآورند.
روانشناسی مثبت نگر با مثبتاندیشی متفاوت است. مثبتاندیشی یعنی نگاهکردن به مسائل مختلف با دیدگاهی مثبت. به عبارت دیگر، مثبتاندیشی نوعی شیوه تفکر است که به انسان کمک میکند خوشبینتر باشد و با نگرش مثبت زندگی خود را پیش ببرد. این طرز تفکر روی احساس بهزیستی هم تأثیرگذار است.
روانشناسی مثبتگرا به مثبتاندیشی محدود نمیشود. این علم بررسی میکند چه عواملی میتوانند روی بهزیستی انسان تأثیر داشته باشند (مثبتاندیشی یکی از این عوامل است)، چطور میتوان این عوامل را ایجاد کرد و چه شرایطی برای زندگی شاد لازم است.
روانشناسی مثبت گرا ارتباطی با روانشناسی زرد یا شبهعلم ندارد. مفاهیم ارائهشده در این شاخه از علم روانشناسی بر اساس تحقیقات علمی و تئوریهای معتبر هستند. باورها و پاردایمهای منفی موجود در جامعه باعث میشوند مردم به مفاهیم مثبتگرایی مقاومت نشان بدهند و آنها را خرافات بدانند. این تفکر اشتباه مانع آنها میشود و اجازه نمیدهد با استفاده از روانشناسی مثبت نگر زندگیشان را بهبود دهند و به رضایت برسند.
تکنیکهایی برای اجرای روانشناسی مثبت نگر در زندگی
- احساسات خود را در طول روز یادداشت کنید.
- قدردانی را تمرین کنید.
- بهجای نقطهضعفها، به نقاط قوتتان توجه کنید و برای تقویت آنها بکوشید.
- در پی رشد شخصی و خودشناسی باشید.
- هدفمند زندگی کنید و برای هرکاری که انجام میدهید معنایی بیابید.
- برای ارتباط با افرادی که دوستشان دارید زمان بگذارید.
کلام آخر
در این مقاله سعی کردیم توضیحاتی کاربردی درباره یکی از مدرنترین شاخههای علم روانشناسی ارائه کنیم. هدف روانشناسی مثبت گرا برآوردن نیازهای اساسی انسان امروزی است. این علم نوپا هنوز در میان عموم مردم، روانشناسان و کوچها گسترش نیافته است، اما روزبهروز طرفداران بیشتری پیدا میکند.