حقوق و تکالیفی برای افرادِ جامعه در نظر گرفته شده تا بتوانند در اجتماع و در کنار یکدیگر به راحتی و در یک چارچوب زندگی کنند. این حقوق را میتوان به حقوق مالی و حقوق غیرمالی دستهبندی کرد. در این یادداشت میخواهیم با مفهوم و ویژگیهای حقوق مالی آشنا بشویم.
حقوق مالی عبارت است از حقوقی که به دارایی افراد مربوط میشود. در حالیکه حقوق غیرمالی حقوقی است که خارج از دارایی افراد دربارهی آنها بحث میشود. به بیان دیگر، حقوق مالی با مال افراد در ارتباط است. اما حقوق غیرمالی با شخصیت و دیگر ویژگیهای افراد غیر از مال در ارتباط است. مثل حق زوجیت که یک حق غیرمالی است و ارتباطی به مال افراد ندارد. حقوق مالی با این تعریف دارای ویژگیهایی است که آن را از حقوق غیر مالی متمایز میکند.
- حقوق مالی همانطور که از تعریف آن پیداست، میتواند به پول تبدیل شود. زیرا گفتیم حقوق مالی در ارتباط با مال انسان است. پس قابلیت تبدیل به پول را دارد. مثلا حق مالکیت انسان روی یک شیء مثل اتومبیل، یک حق مالی است که قابلیت تبدیل به پول را دارد. زیرا انسان میتواند مالی را که مالک آن است بفروشد و در ازای آن پول دریافت کند. یعنی قابلیت تبدیل شدن به پول را دارد. به عبارت دیگر میتوان پرسید که حق مالکیت روی فلان شیء چقدر میارزد؟
- حقوق مالی قابل نقل و انتقال است. یعنی میتوانیم حق مالی خود را نسبت به یک مال به دیگری منتقل کنیم. خواه به طور ارادی و خواه به طور غیرارادی مثل ارث رسیدن. به عنوان مثال، وقتی شخصی حق مالکیت (بارزترین مصداق حق مالی) روی یک اتومبیل دارد، میتواند به صورت ارادی آن را به دیگری منتقل کند. مثلا آن اتومبیل را بفروشد. و هم اینکه به صورت غیرارادی در فرضی که فوت کند، اتومبیل به ورثهی او منتقل میشود و به ارث میرسد.
- حقوق مالی قابل اسقاط است. یعنی کسی که نسبت به یک شیء حق مالی دارد، میتواند آن را ساقط نماید. به عنوان مثال شخصی مالک یک دست مبلمان است (دارای حق مالی است). میتواند حق خود را اسقاط کند و بگوید نمیخواهم مالک آنها باشم و آنها را دم در خانه بگذارد!
- حقوق مالی قابل توقیف است. یعنی از سوی مقامات قضایی در فرضی که شخص قادر به پرداختن دیون و بدهیهای خود نیست، قابل توقیف است. به عنوان مثال وقتی شخصی نمیتواند بدهیهای خود را بپردازد، مال او -که نسبت به آن حق مالی دارد- به میزان دِین او قابل توقیف است.
با این چهار ویژگی، حق مالی از حق غیرمالی متمایز میشود. یعنی این چهار ویژگی در حق غیرمالی وجود ندارد. به بیان دیگر، یک حق غیرمالی مثل زوجیت، نه قابل تبدیل شدن به پول است (مثلا نمی توانیم بگوییم زوجیت چقدر میارزد؟!) نه قابل نقل و انتقال است (مثلا زن و شوهر نمیتوانند حق زوجیت خود را به دیگری منتقل کنند) و نه قابل اسقاط و توقیف در مقابل طلبکاران است.
اقسام حق مالی
حق مالی دو قسم دارد؛ حق عینی و حق دِینی.
حق عینی
حق عینی عبارت است از رابطهی مستقیم شخص با یک مال؛ مثلا رابطهی یک شخص با اتومبیلی که مالک آن است. حق عینی خود شامل دو قسم است. حقِ عینیِ اصلی و حقِ عینیِ تبعی.
- حق عینی اصلی: یعنی رابطهی مستقیم شخص با مال به طور مستقل و بدون وابستگی به حق دیگر. بارزترین مصداق حق عینی اصلی، حق مالکیت است. یعنی رابطهای که یک شخص با یک مال به عنوان مالک دارد. به طور مثال فرض کنیم، شخص الف مالک یک دستگاه آپارتمان است. حق مالی او که عبارت است از حق مالکیت یک حق عینی اصلی است. یعنی شخص الف بهطور مستقیم و مستقل با آپارتمان رابطهی مالکانه دارد و این رابطه تابع هیچ حق دیگری نیست.
- حق عینی تبعی: حالتی است که رابطهی مستقیم یک شخص با یک مال، تابعِ وجود یک رابطهی دیگر است. و آن رابطهی دوم باید یک رابطهی دینی باشد. به بیان دیگر، باید ابتدا یک رابطهی طلبکار و بدهکاری بین اشخاص وجود داشته باشد. و سپس به تبع این رابطه یک حق عینی شکل بگیرد که به آن حق عینی تبعی گفته میشود. به عنوان مثال، شخص الف مبلغ صد میلیون تومان به شخص ب بدهکار است. بین شخص الف و ب یک رابطه دِینی (بدهکار- طلبکار) وجود دارد. شخص ب برای اینکه از پرداخت به موقع صد میلیون تومان پول از سوی شخص الف اطمینان حاصل کند، از او میخواهد که یکی از اموال خود را که دارای ارزش برابر با مبلغ مورد نظر (صد میلیون تومان) است نزد شخص ب وثیقه (رهن) بگذارد. اگر در موعد مقرر صد میلیون تومان پرداخت شد، شخص ب مال مورد وثیقه را بر میگرداند. در غیر اینصورت از محل فروش این مال که در رهن و وثیقه است، شخص ب طلب خود را وصول میکند. در اینجا یک حق مالی یعنی یک رابطهی مستقیم بین شخص ب و مال موجود در وثیقه و رهن وجود دارد که به تبعیت از رابطهی دینی قبلی یعنی رابطهی بدهکار و طلبکار بین شخص الف و ب، ایجاد شده است. این حقی که شخص ب نسبت به مال در رهن دارد یک حق مالی از نوع حق عینی تبعی است. یعنی وجود مستقل نداشته و تابع رابطهی دینی سابق است.
بارزترین مصداق حق عینی اصلی حق مالکیت است. مثل حالتی که شخص مالک یک شیء است؛ مثل اتومبیل، آپارتمان و…. . اما حق عینی اصلی مصادیق دیگری نیز دارد. که در ادامه به دو مصداق مهم آن اشاره میکنیم.
حق انتفاع: یک حق عینی اصلی است که به موجب آن شخص صرفا حق استفاده از منفعت یک مال را دارد. ولی مالک آن مال و مالک منفعت آن مال نیست. به عنوان مثال، شخص الف اتومبیل خود را در اختیار شخص ب گذاشته تا از آن استفاده کند. شخص ب صرفا حق استفاده از اتومبیل را دارد. و مالک اتومبیل و منفعت آن نیست. تفاوت حق انتفاع با عقد اجاره در این است که در قرارداد اجاره شخص مستأجر برای مدت معین مالک منفعت میشود و میتواند به عنوان مالکِ منفعت هرگونه دخل و تصرفی در آن انجام بدهد. مثلا آن منفعت را منتقل کند. اما در حق انتفاع، شخص مالکِ منفعت نیست و نمیتواند به عنوان مالک در آن دخل و تصرف کند. بلکه صرفا حق استفاده و انتفاع از آن را دارد.
حق ارتفاق: یک حق عینی اصلی است که بر اساس آن برای یک شخص حقی در ملک مجاور ایجاد میشود و میتواند از آن ملک عبور کند. به عنوان مثال دو ملک مجاور یکدیگر هستند. مالک یک ملک از دیگری حق عبور دارد. به این حق، حق ارتفاق گفته میشود که یک حق عینی اصلی است.
حق دِینی
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، حق مالی خود دارای دو قسم است. حق عینی و حق دینی. حق دینی، عبارت است از رابطهی مستقیم شخص با شخص دیگر و به تبع آن رابطهی غیرمستقیم شخص با یک مال. بارزترین مصداق آن همان رابطهی طلبکار و بدهکاری بین دو شخص است. که بر اساس آن شخص الف مبلغی را از شخص ب طلبکار است. و بین آنها یک رابطهی دینی و مستقیم وجود دارد. و به تبع این رابطه، شخص الف به عنوان طلبکار یک رابطهی غیرمستقیم با مبلغ مورد نظر که طلب اوست، پیدا میکند.
در پایان بد نیست به این نکته اشاره داشته باشیم که حق عینیِ تبعی که در بالا به عنوان یکی از مصادیق حق عینی بیان کردیم، میتواند دارای سه منشأ باشد.
- منشأ قراردادی: یعنی طبق یک قرارداد، یک شخص نسبت به یک مال رابطهی عینی تبعی پیدا میکند. که بارزترین مصداق آن، قرارداد رهن است. که بر اساس آن شخص رهنگیرنده نسبت به مال مورد رهن بر اساس قرارداد، دارای حق عینی تبعی است.
- منشأ قضایی: یعنی طبق رأی و تصمیم دادگاه شخص نسبت به یک مال رابطهی عینی تبعی پیدا میکند. مثل حالتی که دادگاه از طریق صدور یک قرار (یک تصمیم قضایی)، مال شخص بدهکار را توقیف میکند و در اختیار طلبکار میگذارد. در اینجا بر اساس تصمیم دادگاه شخص طلبکار نسبت به مال توقیف شده دارای حق عینی تبعی است.
- منشأ قانونی: یعنی طبق حکم قانون شخص نسبت به یک مال حق عینی تبعی پیدا میکند. به عنوان مثال همانطور که میدانیم زن در فرضِ فوت شوهر از مال غیرمنقول او ارث نمیبرد. بلکه از قیمت آن ارث میبرد. حال اگر سایر ورثهی شوهر، مال غیرمنقول را بفروشند و سهم زوجه را از قیمت آن بدهند، مشکلی پیش نمیآید. اما اگر در فرض فروش مال غیرمنقول سهم زوجه از قیمت داده نشود او میتواند طبق حکم قانون مال غیرمنقول را توقیف کند تا سهماش از قیمت توسط سایر وراث پرداخت شود. در اینجا زن نسبت به مال غیرمنقول به حکم قانون دارای یک حق عینی تبعی است. علت تبعی بودن آن، به تبع وجود دینی است که بین زوجه و سایر وراث برای پرداخت سهم زوجه از قیمت وجود داشته است.