جامعه مدنی عبارتی است که در رسانهها و زبان سیاستمداران، متفکران و روشنفکران فراوان استفاده میشود. تابهحال درباره معنای این عبارت، کارکردهایش و نقدهایی که به آن شده است چیزی شنیدهاید یا خواندهاید؟ جامعه مدنی مفهومی مدرن است، اما ریشهاش به گذشتههای دور بازمیگردد. در این مقاله، ضمن اینکه میگوییم جامعه مدنی یعنی چه، به کارکردهای آن اشاره و درباره نقدهای واردشده به آن نیز صحبت میکنیم.
جامعه مدنی چیست؟
جامعه مدنی مفهومی است که معنای روشن و مشخصی ندارد. گرچه این عبارت بارها از زبان سیاستمداران، فلاسفه و جامعهشناسان شنیده شده است، هنوز تعریفی شفاف و روشن ندارد. بااینحال، میتوان آن را بر اساس مصادیقش شناخت.
جامعه مدنی متشکل از مجموعهای از نهادها و سازمانهای مختلف است که مستقل از دولت و بخش خصوصی هستند. بر این اساس، گاهی آن را بخش سوم جامعه نیز مینامند. مدارس و دانشگاهها، اصناف مختلف، نهادهای مذهبی، فرهنگی و گروههای فعال در زمینههای مختلف از جمله عناصر تشکیلدهنده جامعه مدنی هستند. بااینحال نمیتوان ماهیت پیچیده این مفهوم را در این مصداقها خلاصه کرد و برای درک بهتر آن باید نگاهی به تکامل این مفهوم در گذر زمان داشته باشیم.
تاریخچه جامعه مدنی
دوران باستان
گرچه جامعه مدنی همچنان در حال تکامل و تغییر شکل است، این مفهوم دستکم به دوران روم باستان بازمیگردد. سیسرو، سیاستمدار و فیلسوف رومی، برای اولین بار عبارت جامعه مدنی را برای مردم شهرنشینی به کار برد که بر اساس حکومت قانون گرد هم جمع شده بودند و آداب شهرنشینی را میدانستند. سیسرو این مفهوم را در تضاد با جوامع قبیلهای به کار برد که امپراطوری روم با آنها درگیر بود. بنابراین ۲ اصل تعریف سیسرو «شهرنشینی» و «حکومت قانون» بودند.
قرون وسطا تا قرن هجدهم
در دوران قرون وسطا، مفهوم جامعه مدنی به محاق رفت. اما در قرن هفدهم که به عصر روشنگری مشهور است، جان دوبارهای گرفت. متفکرانی مانند توماس هابز و جان لاک بهکمک مفهوم جامعه مدنی حکومت قانون و ویژگیهای حکومت خوب را تعریف کردند. بر اساس تفکر آنها، قرارداد اجتماعیای که بین اعضای یک جامعه شکل میگیرد، پیش نیاز شکلگیری دولت است.
در قرن هجدهم، متفکرانی مانند آدام اسمیت جامعه مدنی را حاصل شکلگیری روابط اقتصادی بین اعضای جامعه مستقل از حکومت دانستند. بر اساس دیدگاه اسمیت، مجموعهای از تعاملات انسانهای مختلف در یک جامعه که دنبال منافع شخصیاند در ترکیب با فضای عمومی جامعه که اهداف جمعی را دنبال میکند منجر به شکلگیری جامعه مدنی میشود. بر اساس نوشتههای اسمیت، آنچه در روزنامهها نوشته میشود و آنچه در کافهها و احزاب سیاسی به بحث و گفتوگوی آزاد گذاشته میشود نمونههایی از جامعه مدنی هستند. این نظرات و ایدهها در قالب نظر جمع یا جامعه، نقش مهمی در تصمیمگیریهای سیاسی ایفا میکنند.
قرن نوزدهم
در قرن نوزدهم هگل، متفکر آلمانی، و الکسیس دوتوکویل، فیلسوف و سیاستمدار فرانسوی، تعریف متفاوتی از جامعه مدنی ارائه کردند. آنها استدلال کردند که جامعه مدنی ماهیتی مستقل از سیاست دارد. بر اساس دیدگاه آنها، جامعه مدنی ساختار و اهداف متفاوتی با نهادهای سیاسی دارد. هگل میگفت که نقش مستقیم این نهادهای مدنی در حل مشکلات و مسائل جامعه بدون دخالت نهادهای دولتی بهمعنای ماهیت مستقل آنهاست. بهعقیده او جامعه مدنی ماهیتی مجزا از حکومت دارد و حاصل مجموعهای از نیازهاست که بین ۲ مفهوم خانواده و حکومت قرار میگیرد.
جامعه مدنی و دموکراسی در قرن بیستم
از اوایل قرن بیستم تا دهه ۶۰ میلادی، بحث جامعه مدنی چندان در محافل روشنفکری مطرح نمیشد. اما در اوایل دهه ۸۰ میلادی، بحث درباره این مفهوم بین متفکران و سیاستمداران رونق میگیرد.
در دهه ۸۰ میلادی، برداشت اسمیت از جامعه مدنی در بحثهای سیاسی و اقتصادی برای توصیف جنبشهای مقاومت مدنی شکلگرفته در اروپای شرقی و آمریکای لاتین به کار رفت. متفکران نئولیبرال جامعه مدنی را ترکیبی از بازار آزاد و حکومت مقتدری تعریف کردند که قدرتش محدود به قانون شده باشد. این تعریف موردتوجه جنبشهایی قرار گرفت که در اروپای شرقی زیر سلطه حکومتهای کمونیستی دنبال دموکراسی بودند.
حلقههای روشنفکری شکلگرفته در این جوامع معتقد بودند با رشد بازار آزاد و اقتصاد خصوصی، شهروندان توان بیشتری برای حضور در عرصه جامعه پیدا میکنند. بنابراین توسعه اقتصادی به توسعه جامعه مدنی و در نتیجه دموکراسی منجر میشود. این دیدگاه در دهه ۹۰ میلادی به ابزار اصلی متفکران و سیاستپیشگان در غرب تبدیل شد. اکثر آنها فکر میکردند با رشد اقتصادی جامعه و بازکردن درهای کشور به روی تجارت جهانی، میتوان جامعه مدنی را توسعه داد. در نتیجه جامعه مدنی نیز بهسمت دموکراسی حرکت خواهد کرد.
در همین راستا تلاشهایی نیز از سوی سازمانهای بینالمللی با حمایت کشورهای غربی برای توسعه اقتصادی در برخی کشورهای آفریقایی صورت گرفت به این امید که این تلاشها برای پیشرفت اقتصادی باعث رشد جامعه مدنی در آنجا شود.
دوران معاصر
در پایان دهه ۹۰ میلادی رشد رویکردهای توسعه اقتصادی چین و مخالفت آن با جهانیسازی بدون آنکه حکومت غیردموکراتیک آن توسط مردم به چالش کشیده شود، باعث شد تردیدهایی درباره کارکرد جامعه مدنی ایجاد شود. اگر هر جامعه مدنی در نهایت بهسوی آزادی و دموکراسی حرکت میکند، پس چرا جامعه پرجمعیت چین که صدها میلیون نفرشان با رشد اقتصادی به طبقه متوسط پیوستند، همچنان مطیع و فرمانبردار حزب کمونیست چین بودند؟
البته در برابر مثال نقض چین، نمونههایی موفق از توسعه دموکراسی در کشورهای اروپای شرقی وجود دارند. بنابراین پرسش درست این است که آیا توسعه اقتصادی در هر جامعهای لزوما به دموکراسی منجر میشود یا خیر؟
کارکردها و اهداف جامعه مدنی
همانطور که گفتیم، جامعه مدنی را میتوان با مصادیق آن توصیف کرد. نهادهای اجتماعی و فرهنگی در کنار اصناف مختلف جامعه مدنی را تشکیل میدهند. مردم یک جامعه با فعالیتهای داوطلبانه و دنبالکردن دغدغههای خود، اهداف جامعه مدنی را محقق میکنند. این اهداف معمولا برخاسته از نیازها و مشکلاتیاند که دولت یا بخش خصوصی توان یا اراده حل آنها را ندارد.
مثلا مسئله محیطزیست را در نظر بگیرید. این روزها گروههای حامی محیطزیست در سراسر جهان فعالیتهای بزرگی برای جلب توجه عموم مردم و تأثیرگذاشتن بر تصمیمگیریهای سیاسی میکنند. برگزاری راهپیمایی و کنفرانس، دیدار با سران سیاسی کشورها و آگاهیبخشی درباره مشکلات زیستمحیطی چند نمونه از این فعالیتها هستند.
در سطح محلی نیز فعالان محیطزیست دلسوزانه برای حل مسائل زیستمحیطی منطقه زندگی خود یا کشورشان تلاش میکنند. همه اینها نمودهایی از جامعه مدنیاند. مثال دیگر نهادهای خیریهاند که تلاش میکنند زندانیان مالی را از زندان آزاد کنند. روزنامهها و رسانههای آزاد نیز بخشی از جامعه مدنی هستند، چشمان بیداری که فعالیت حکومت و بخش خصوصی را میپایند و اگر خطا و انحرافی ببینند، آن را گزارش و پیگیری میکنند. همه اینها مثالهایی از کارکردها و اهداف جامعه مدنی هستند.
در طول تاریخ، جامعه مدنی در ایران و جهان در اشکال مختلفش شروعکننده جریانها و جنبشهای مختلف بوده است، از جنبشهای مشروطهخواهی برای محدودکردن قدرت پادشاه گرفته تا جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان در دهه ۶۰ آمریکا. پس جامعه مدنی از طریق فعالیتهای عمدتا داوطلبانه، در پی تحقق ارزشها و اهداف مختلف جامعه است.
نقدها به جامعه مدنی
بهرغم این کارکردها، برخی از اندیشمندان جامعه مدنی را بیعیبونقص نمیدانند. مثلا نهادها و گروههای حامی محیطزیست این روزها تأثیر زیادی بر تصمیمگیریهای سیاسی دارند بدون اینکه کسی آنها را انتخاب کرده باشد یا بابت لابیگری و فشارهای خود پاسخگو باشند.
شانکر ساتیاناث، استاد علوم سیاسی دانشگاه نیویورک، در مقالهای بهنام «بولینگ برای فاشیسم» استدلال میکند که هیتلر با حمایت گسترده جامعه مدنی در دهه ۳۰ میلادی به قدرت رسید. برخی از متفکران هم میگویند جامعه مدنی را نباید صرفا به دموکراسی ارتباط داد و این ارتباط را به یک کلیشه تبدیل کرد. در عوض باید احتمال حرکت جامعه مدنی بهسمت ملیگرایی افراطی و توتالیترایسم (تمامیتخواهی) را نیز در نظر گرفت.
پارتا چاترجای، اندیشمند علوم سیاسی، در نقدی دیگر جامعه مدنی را جامعهای محدود به طبقهای خاص برمیشمرد، جامعهای که فقط افراد برخوردار جامعه امکان مشارکت در آن را دارند. بهاعتقاد چاترجای، جامعه مدنی در اکثر نقاط جهان محدود به طبقات خاصی از مردم است و تمام اقشار جامعه را در بر نمیگیرد. نه اینکه مردمان یک جامعه نخواهند بخشی از جامعه مدنی شوند، بلکه این امکان بهدلیل شکافهای اقتصادی از ایشان سلب شده است.
نقش جامعه مدنی و سازمانهای مردمنهاد در اقتصاد جهان
گرچه محاسبه ابعاد فعالیتهای مدنی دشوار است، ارزش فعالیتهای مردمنهاد بهعنوان نمادی از جامعه مدنی را حدود ۲٫۲تریلیون دلار تخمین زدهاند که از تولید ناخالص داخلی بسیاری از کشورها بیشتر است. حدود ۳۵۰میلیون نفر هم در این بخش فعالیت میکنند که معادل ۵۴میلیون کارگر تماموقت فعالیتهای داوطلبانه انجام میدهند.
کلام آخر
جامعه مدنی مفهومی پیچیده است و بازکردن تمام ابعاد آن در این مقاله امکانپذیر نبود. بنابراین ضمن دعوت شما مخاطبان محترم به مطالعه بیشتر درباره این مفهوم، از شما خواهشمندیم نظرات و نقدهای خود درباره این مقاله را در بخش نظرات برایمان بنویسند.