وقتی دیابلو ایمورتال (Diablo Immortal) برای اولین بار معرفی شد، یکی از طرفداران خودش را به سمت میکروفون رساند و با حالتی درمانده از کارگردان بازی پرسید: «دروغ اول آپریل است، نه؟». علاقهمندان به مجموعه بیگانه (Alien) هنگام رونمایی از Alien Blackout همین حس و حال را داشتند.
از آخرین حضور بازی سالها میگذرد و در حالی که همه شایعات خبر از یک بازگشت قدرتمند به پلتفرمهای خانگی را میدادند، کمپانی فاکس از نسخه موبایل عنوانش رونمایی کرد؛ حرکتی رو به جلو برای افزایش جامعه مخاطبین که در زمانی اشتباه اتفاق افتاد. نکته اینجاست Alien Blackout میتوانست این جو منفی را از خودش دور کند ولی بازی از تنها شانسش به خوبی استفاده نکرده است.
Blackout داستان بعد از Alien Isolation را روایت میکند. تحقیقات در ایستگاه فضایی Mendel آنطور که باید پیش نمیرود و با فرار یک زنومورف (موجودات معروف سری بیگانه) قتل و عام بزرگی به راه میافتد. در این میان تنها آماندا ریپلی با رفتن به دریچههای هوا میتواند جان سالم بهدر ببرد.
بازی زمانی آغاز میشود که دو گروه از محققین به ایستگاه فضایی میآیند. آماندا به کمک هک سیستمهای الکترونیکی ایستگاه، با آنها ارتباط برقرار میکند و حالا باید به یکدیگر کمک کنند تا طعمه زنومورف نشوند. آماندا با تبلتش میتواند دوربینهای مختلف را چک کند، درهای ایستگاه را باز و بسته نگه دارد و وضعیت محیط را توضیح بدهد.
محققین نیز میتوانند وسیلههای مورد نیاز را برای فرار از ایستگاه به دست میآورند. در این میان دو چالش وجود دارد؛ یکی اینکه تعامل با درها دارای محدودیت بوده و نمیتوانید هر بار که خواستید درها را بسته یا باز کنید. از طرفی گاهی اوقات خود آماندا نیز مورد حمله بیگانه قرار میگیرد و اگر دریچه را زود نبندید، مجبورید از اول استارت مرحله را بزنید.
در نگاه اول گیمپلی بازی شباهت زیادی به قسمتهای اول Five Nights At Freddy's دارد. در آنها نیز شخصیت اصلی یک جا ثابت بود و باید با چک کردن دوربین و بستن درها خودش را از تهدیدها دور نگه داشت. با این حال چیزی که Blackout را به اثری متفاوت تبدیل کرده، افزودن یک لایه دیگر به این گیمپلی است.
در Five Nights At Freddy's تنها با درهای اتاق خودتان تعامل داشتید و نیازی هم نبود کسی را راهنمایی نکنید. Blackout حالت استراتژیتری به خودش گرفته و سعی کرده یک گیمپلی درگیرکنندهتر ارائه بدهد. ایدهای که روی کاغذ جالب بهنظر میرسید ولی Blackout به چند دلیل نتوانسته این جذابیت را به تصویر بکشد.
اول از همه اینکه بازی خیلی زیاد به نقشه وابسته است. Five Nights At Freddy's عنوانی ترسناک بود، چون جدا از تمام ویژگیهایش مدام مجبور بودید دوربینها را چک کنید و از وضعیت دشمنان باخبر شوید. Blackout بیشترین تمرکزش را روی نقشه گذاشته و سعی کرده ترس را متفاوت نشان بدهد.
در واقع نگرانی بابت وضعیت کاراکترها و صداهایی که تولید میشوند، بیشترین نقش را در القای حس ترس به بازیکنها دارند. دومی کارش را به خوبی انجام میدهد ولی مورد اول آنقدرها ذهن بازیکن را درگیر خودش نمیکند. بازی کلا هفت مرحله دارد و روندی که در این هفت مرحله طی میکنید، تقریبا یکسان است.
از طرفی مرگ کاراکترها هیچ تاثیری روی بازی نمیگذارند و باز با همان کاراکتر باقی مانده میتوانید داستان را تمام کنید. بدون آنکه اتفاق خاصی بیافتد. همین مسئله نیز باعث شده تا ارزش تکرار بازی به صفر برسد و این سوال در ذهنتان شکل نگیرد که اگر شخصیت دیگری زنده میماند، داستان چگونه پیش میرفت؟
Blackout فرصت این را داشت تا ثابت کند که فاکس سیاست درستی را پیش گرفته، با این حال بازی در مهمترین هدفش که القای حس ترس است به خوبی عمل نمیکند. ایدههای بازی جذاب بودند ولی توسعهدهنده به خوبی از آنها استفاده نکرده و نتیجه کار عنوانی شده که اگرچه ارزش تجربه کردن را دارند ولی نمیتواند ماندگار باشد.