برای بخشیدن دیگران چه باید بکنیم؟‌ ۵ راه‌حل ساده و مؤثر

برای بخشیدن دیگران چه باید بکنیم؟‌ ۵ راه‌حل ساده و مؤثر

از همان نخستین سال‌هایی که انسان پا بر این کرهٔ خاکی گذاشت تا امروز، همواره نبرد میان خیر و شر جریان داشته است. عده‌ای در مقام انسان‌های بد یا شرور به دیگران بدی می‌کردند، حق‌وحقوق‌شان را پایمال می‌کردند و به طرق مختلف به آنها آسیب می‌رساندند. موضوع این مطلب نیست که به چه دلیل چنین بدی‌هایی از انسان‌ها سر می‌زده است و هنوز هم سر می‌زند. در اینجا می‌خواهیم ببینیم کسانی که مورد اجحاف یا تعرض قرار می‌گیرند، پس از این تجربه چطور قادرند با آن کنار بیایند و فرد خطاکار را ببخشند؟ بخشیدن دیگران چه اهمیت و اثراتی دارد؟ بخشش حقیقی چه تفاوتی با بخشش کورکورانه و بی‌قیدوشرط دارد و، اساسا، چرا بعضی از انسان‌ها توان بخشیدن دیگران را در خود پیدا نمی‌کنند؟ اینها سؤالاتی است که در این مطلب به‌دنبال جوابی برای‌شان خواهیم بود. همراه ما باشید.

با استناد به نظریه تکامل، این‌طور استنباط شده است که ماهیت بخشش ارتباطی تنگاتنگ با گذشته و تاریخ زندگی نیاکان ما برروی زمین دارد. منظور زمانی است که انسان‌ها، هزاره‌های متمادی، در جوامعی با مقیاس کوچک زندگی می‌کردند. در این دوران طولانی، که طی آن انسان‌ها غالبا در دشت‌ها و جنگل‌های نه‌چندان انبوه قاره آفریقا سکونت داشتند، نیاکان ما می‌بایست توان تشخیص افراد قابل‌اعتماد را از آنهایی که قابل‌اعتماد نبودند می‌داشتند.

جامعه‌ای کوچک را در نظر آورید که درحدود ۱۵۰ نفر جمعیت دارد. مشخصا در آن جامعه همه یکدیگر را می‌شناسند و دهان‌به‌دهان گشتن حرف‌وحدیث‌ها چیز عجیبی نیست. کافی است کسی پا را از خط قرمزها فراتر بگذارد، عرف جامعه‌اش را نادیده بگیرد یا حق‌وحقوق یکی از اعضا را پایمال کند. پیامدهای چنین سهل‌انگاری‌هایی در آن دوران می‌توانست مهلک و ویرانگر باشد. اگر این تعرض به حقوق دیگران به اندازه کافی بد و ناپسند تلقی می‌شد، امکان داشت شخص خاطی را از جامعه طرد کنند یا، بدتر از آن، حکم مرگ با سنگسار را برایش صادر کنند. با روشنگری‌هایی که نظریه تکامل برای‌مان به ارمغان آورده است، نمی‌توان به‌سادگی از کنار این موضوع گذشت.

ذهن ما انسان‌ها در وضعیت‌هایی نظیر آنچه وصفش آمد تکامل پیدا کرده است و، درنتیجه، باوجودآنکه اکنون در جوامعی در مقیاس بزرگ زندگی می‌کنیم و دوروبرمان عموما از افرادی پر شده است که آنها را نمی‌شناسیم، واکنش‌های‌مان به مسائلی مثل خیانت یا پایمال‌شدن حق‌وحقوق‌مان ما را به پایه‌ای‌ترین و دورترین نوع روانشناسی هیجانی تکامل‌یافته‌مان برمی‌گرداند. درواقع، همان حالاتی در ما پدیدار می‌شوند که احتمالا نیاکان‌مان هم در چنین مواقعی تجربه می‌کردند.

برای بخشیدن دیگران نیازمند چه چیزهایی هستیم؟

وقتی به ما خیانت می‌کنند یا وقتی که حقوق‌مان پایمال می‌شود واکنشی که ازلحاظ روان‌شناختی نشان می‌دهیم ریشه‌های عمیق و دوردستی در ذهن‌مان دارد و با بدوی‌ترین عواطف و هیجانات‌مان مرتبط است. به همین دلیل است که بخشیدن دیگران اغلب برای‌مان دشوار می‌شود.

اما انگیزه و آنچه برای بخشیدن دیگران نیاز داریم در دسترس‌مان است. درنتیجه اگر بخواهیم، توانایی انجام این کار را خواهیم داشت. به‌علاوه، بخشیدن می‌تواند به طرق مختلف قدرت و اختیارمان را در زندگی بیشتر کند و با نوعی احساس رضایت و شادی درونی همراه باشد. چنین مزایایی است که بخشش حقیقی را به یکی از لذت‌بخش‌ترین و مهم‌ترین تجربه‌های زندگی تبدیل می‌کند.

برای درک بهتر موضوع باید قدمی به عقب برداریم و دوباره از دیدگاه نظریه تکامل به ماجرا نگاه کنیم. منظور از بخشش، بخششِ کورکورانه و بی‌قیدوشرط نیست. چنین بخششی نه پسندیده است و نه معقول. فرض کنید من سرپرست خانواده‌ای پنج‌نفره هستم و برای گذران زندگی و سیرکردن شکم افراد خانواده، کاملا به محصولات و دام مزرعه‌ام وابسته هستم. حالا تصور کنید هرروز کسی، به‌غیر از اعضای خانواده‌ام، به مزرعه‌ام دستبرد بزند و محصولات آن را بدزدد؛ من هم آن‌قدر انسان خوب و وارسته‌ای باشم که با علم به این موضوع که یکی از دوستان یا همسایه‌ها حق‌وحقوق من و خانواده‌ام را پایمال می‌کند، به سراغ شخص مذکور بروم و لبخندزنان اعلام کنم که او را بخشیده‌ام.

شاید کسانی باشند که با دیدن چنین انسان‌هایی به‌به و چه‌چه کنند و دم از فروتنی و سخاوتمندی او بزنند، اما واقعیت آن است که خانواده من، در نتیجه این رفتارم، از گرسنگی تلف خواهند شد. سرانجام هم دیگران القابی بهتر از احمق، بی‌عرضه و نظایر اینها به من نخواهند داد.

تکامل نیاکان ما موجب شد آنها بتوانند چنین اقداماتی را که تجاوز به حق‌وحقوق‌شان بود ـ به‌ویژه زمانی که چنین تعرضی تأثیری مخرب بر خود یا خانواده‌شان بر جای می‌گذاشت ـ متوقف کنند و این دست اقدامات را کنترل کنند.

براین‌اساس، یکی از پیش‌نیازهای ضروری بخشش این است که جبران مافات کنیم. جبران مافات معمولا با نوعی عذرخواهی همراه می‌شود (بابت کاری که با تو و خانواده‌ات کردم واقعا متأسفم) و نیز با نوعی دل‌گرم‌کردن و اطمینان‌بخشی به کسی که در حقش اجحاف شده است (بهت اطمینان می‌دم که دیگه هیچ‌وقت چنین کاری از من سر نمی‌زنه). سرانجام هم کاری انجام می‌شود که خسارت واردشده جبران شود (این کارت هدیه خرید از بازار است. ۴۰۰هزار تومان اعتبار داره. لطفا دستم رو رد نکن تا حداقل کمی از ناراحتی‌هایی رو که برای تو و خانواده‌ات درست کردم جبران کرده باشم).

در چه صورتی بخشیدن دیگران دشوار می‌شود؟

تحقیقات و بررسی‌هایی که اخیرا دراین‌خصوص صورت گرفته است نکته‌ای جالب‌توجه را برای‌مان روشن می‌کند. بنا بر نتایج این تحقیقات، اگر تعرض به حقوق دیگری به‌اندازه‌ای بد باشد که نتوان به این سادگی‌ها از آن چشم‌پوشی کرد و، درعین‌حال، توهین یا اجحافی شخصی تلقی شود و، ازاین‌حیث، تأثیری عمیق و ریشه‌ای بر شخص بگذارد، آن‌وقت بخشیدن خیلی مشکل می‌شود، حتی اگر از صمیم قلب از او عذرخواهی شود و وی شاهد باشد که شخص خطاکار برای جبران مافات تلاش بسیار می‌کند. البته هدف از مطرح‌کردن این توصیفات این نیست که بگوییم بخشیدن دیگری، اگر کوتاهی یا اجحاف خیلی بدی از او سر زده باشد، غیرممکن است، بلکه فحوای کلام این است که بخشیدن در چنین مواقعی دشوار می‌شود.

کدام ویژگی‌های روان‌شناختی ما را مستعد بخشیدن دیگران می‌کنند؟

نکتهٔ دیگری که نتایج این تحقیقات برای‌مان روشن کرده این است که احتمال بخشیدن دیگران برای بعضی از افراد بیشتر است. درواقع، بعضی از افراد تمایل بیشتری به بخشیدن نشان می‌دهند. به‌باور محققان در تحقیقات مذکور، چند ویژگی روان‌شناختی هستند که باعث می‌شوند بعضی از اشخاص بیشتر مستعد بخشیدن دیگران باشند. در ادامه این ویژگی‌ها را برخواهیم شمرد:

۱. توافق‌پذیری و عشق

کسانی که به‌هنگام مواجهه با دیگران خوبی‌های‌شان را بیشتر می‌بینند و از استعداد عشق ورزیدن به دیگران بهره‌مند هستند و، درعین‌حال، کمتر عادت دارند ساز مخالف بزنند و با دیگران کنار می‌آیند ظرفیت نسبی بیشتری برای بخشیدن دیگران دارند.

۲. ثبات عاطفی

کسانی که در زندگی به نوعی ثبات عاطفی رسیده‌اند و در مواجهه با دیگران کمتر گرفتار عواطف و هیجانات منفی‌نگرانه می‌شوند.

۳. خودمحور نبودن

کسانی در میان ما هستند که، در مواجهه با زندگی، بیشتر بر شاددیدن و خوشحال کردن دیگران متمرکزند و این مسئله برای‌شان حائز اهمیت است. این ویژگی هم احتمال بخشیدن دیگران را بیشتر می‌کند.

۴. صداقت در ارتباط با دیگران

کسانی هستند که از دیگران صرفا برای رسیدن به اهداف و تمایلات خودشان استفاده می‌کنند. در علم روان‌شناسی این افراد را اصطلاحا «ماکیاولیایی» می‌خوانند [ماکیاولی، از فلاسفه و سیاسیون مشهور دورهٔ رنسانس در ایتالیا است (قرون ۱۵ام و ۱۶ام) و در مشهورترین اثرش، «شهریار»، از عقایدش راجع به قانون‌مداران قدرتمند صحبت می‌کند. به‌باور او، حکمرانان باید در مواجهه با رعایا و دشمنان‌شان نهایت شدت‌عمل را روا دارند و باید به هر قیمتی که شده به شکوه و جلال و بقای پادشاهی یا حکومت‌شان برسند و برای آنها هدف باید هر وسیله‌ای را توجیه کند و این وسیله هر اندازه بی‌رحمانه و غیراخلاقی باشد مهم نیست. ازاین‌رو است که در علم روان‌شناسی، به کسی که با فریفتن دیگران یا سوءاستفاده از آنها به‌دنبال محقق کردن اهداف خود باشد «ماکیاولیایی» می‌گویند].

اما از سوی دیگر کسانی هستند که در مواجهه با دیگران صادق‌ترند و رفتار و گفتارشان از صمیم قلب و حقیقی است. احتمال بخشیدن دیگران در چنین افرادی بیشتر است.

۵. همدلی

اینکه تا چه اندازه به دیگران فکر کنیم، قادر به درک احساسات و حالات آنها باشیم و به آنها توجه کنیم و اهمیت بدهیم، در هر شخص متفاوت است. در این زمینه مردم به‌طرزی چشمگیر توانایی‌های متفاوتی دارند. کسانی که همدلی بیشتری با دیگران دارند، بهتر می‌توانند استدلال کنند که چرا آن کوتاهی یا اجحاف ازسوی شخص خطاکار سر زده است؛ درنتیجه، آمادگی و گنجایش بیشتری برای بخشیدن دیگران پیدا می‌کنند.

با این توصیفات می‌توانیم دریابیم که پس از هرگونه تعرض و پایمال‌شدن حقوق‌مان از جانب دیگران، برای بخشیدن آنها به چه نیاز داریم و می‌توانیم این نیازمندی‌ها را به دو بخش کلی تقسیم کنیم:

الف. عذرخواهی صادقانه و انجام‌دادن اعمالی به‌منظور جبران مافات و اعاده‌کردن خسارت واردشده ازسوی فرد خطاکار؛

ب. وجود ویژگی‌های روان‌شناختی خاص در فردی که قرار است دیگری را ببخشد و از گناهش بگذرد. این ویژگی‌ها عبارت‌اند از: توافق‌پذیری و عشق، ثبات عاطفی، خودمحورنبودن، صداقت در ارتباط با دیگران و همدلی.

جمع‌بندی

شاید بخشیدن دیگری در هر وضعیتی میسر و مقدور نباشد اما اگر بتوانیم پیش‌نیازهای ضروری آن را فراهم کنیم و حقیقتا کسی را ببخشیم، در مقام مردمی که در کنار هم زندگی می‌کنیم، امکان آن را خواهیم داشت که ارتباطی تنگاتنگ و ازروی عشق‌وعلاقه با یکدیگر پیدا کنیم. این ارتباط نه‌تنها از خود ما انسان بهتری می‌سازد، بلکه در بهبود روابط اجتماعی هم نقش دارد.

به‌علاوه بخشش در حق کسی که به هر نوعی حق‌وحقوقی را پایمال کرده و زیر پا گذاشته است، اگر فکرشده، حقیقی و از صمیم قلب باشد، پیامی اثرگذار راجع‌ به فرد بخشنده به جامعه منتقل می‌کند. پیامی که آشکارا از انتخاب مسیر درست ازسوی او حکایت دارد. به هر روی، تداوم‌یافتن کشمکش‌ها درنهایت به سود هیچ‌کس نخواهد بود. همان‌طور که الکساندر پوپ در وصف بخشش می‌گفت: «خطا انسانی است و بخشش الهی».

نظر شما چیست؟ در چه موقعیتی حاضرید دیگران را ببخشید و در چه موقعیت‌هایی از این کار سر باز می‌زنید؟ چه حالات و احساسات دیگری سراغ دارید که لازمۀ آموختن توانایی بخشیدن دیگران باشند؟ مشتاق شنیدن جواب‌ها و نظرات شما هستیم.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
11 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.