احتمالا قبلا عبارت «بحران هویت» را شنیدهاید و میدانید بحران هویت به چه معناست. ولی این ایده از کجا آمده است؟ چرا افراد به این نوع بحرانهای شخصی مبتلا میشوند؟ آیا این مسئله فقط در سالهای نوجوانی اتفاق میافتد؟ این مقاله را بخوانید تا با بحران هویت بیشتر آشنا شوید. همچنین در این مقاله خواهید دید چطور میتوان مشکل بحران هویت را حل کرد.
عبارت بحران هویت برای اولین بار در کتاب اریک اریکسون (Erik Erikson) معرفی شد. اریک اریکسونِ روانشناس اعتقاد دارد تشکیل هویت یکی از مهمترین بخشهای زندگی فرد است.
از نظر اریکسون داشتن هویت مستقل یکی از مهمترین بخشهای دوران نوجوانی است. ولی او اعتقاد دارد که بهوجود آمدن و رشد هویت فقط به دوران نوجوانی محدود نمیشود.
هویت در تمام طول زندگی تغییر و رشد میکند. هر چالشی که با آن روبهرو میشوید، هر تجربهی جدیدی که در زندگی خود دارید باعث میشود هویت شما کمی تغییر کند.
مفهوم بحران هویت
آیا از نقش خود در زندگی مطمئن نیستید؟ آیا احساس میکنید «خود واقعیتان» را نمیشناسید؟ اگر پاسخ شما به این سؤالات مثبت است، ممکن است دچار بحران هویت شده باشید.
اریک اریکسون عبارت بحران هویت را برای اولین بار مطرح کرد. او اعتقاد دارد این یکی از مهمترین مشکلاتی است که فرد در زندگی ممکن است به آن دچار شود.
طبق گفتهی اریکسون بحران هویت زمانی اتفاق میافتد که فرد نگاه عمیقی به «خود» میاندازد و خود را تحلیل میکند.
علاقهی اریکسون به هویت از دوران کودکی آغاز شد. او در خانوادهای یهودی بزرگ شد. ظاهر او شبیه اسکاندیناویاییها بود، ولی همیشه حس میکرد که نه به یهودیها تعلق دارد و نه به اسکاندیناویاییها.
او بعدها تحقیقاتی درمورد زندگی فرهنگی سرخپوستان یوروک در شمال کالیفرنیا انجام داد. همچنین تحقیقات اریکسون درمورد قبیلهی سرخپوستی سو در داکوتای جنوبی کمک کرد تا ایدهی خود را درمورد رشد و بحران هویت بهتر تعریف کند.
تعریف اریکسون از بحران هویت
«هویت یعنی حس شخصی و ویژگیهای ملموس ما درمورد یگانگی و تداوم خودمان. هویت همچنین یعنی عقاید ما درمورد یگانگی و تداوم تصویری که از جهان اطرافمان داریم. این یکی از ویژگیهای زندگی با اعتمادبهنفس و پرآرامش است. برای همین هم کسی که تازه خودش و جامعهی خود را کشف کرده خیلی از پیدا کردن این ویژگی لذت میبرد. میتوانیم ببینیم که او یگانگی بیهمتایی را پیدا کرده و هرگز آن را از دست نخواهد داد. این یعنی او نوع بدن، اخلاق، استعدادها، نقطهضعفها، الگوها و ایدهآلهایش را کشف میکند. او میتواند بین الگوهای موجود برای موقعیتهای شغلی، ارزشهای زندگی، معلمها، دوستان و اولین رابطهها یکی را انتخاب کند» (اریکسون، ۱۹۷۰).
تحقیقاتی در مورد هویت
اریکسون مراحلی را برای رشد روانشناختی تعریف کرده است. طبق گفتهی او بحران هویت در سالهای نوجوانی اتفاق میافتد. در این سالها افراد با تضاد هویت و سردرگمی نقش درگیر میشوند.
جیمز ماریکا محققی است که تئوریهای اولیهی اریکسون را گسترش داد. ماریکا و همکارانش میگویند با متعهد شدن به یک هویت میتوانید تعادل بین هویت و سردرگمی را بهوجود بیاورید.
ماریکا همچنین روشی را برای مصاحبه با افراد ابداع کرد. این مصاحبه هویت افراد را میسنجد و چهار وضعیت مختلف را برای هویت افراد تعریف میکند. این روش سه حوزهی مختلف عملکرد را بررسی میکند: نقش حرفهای، عقاید، ارزشها و جنسیت.
وضعیتهای هویت
- موفقیت در کسب هویت: این وضعیت وقتی بهوجود میآید که شخص هویتهای مختلف را بررسی میکند و به یکی از آنها متعهد شده است.
- ضربالاجل: این وضعیت وقتی بهوجود میآید که فرد بهصورت فعال هویتهای مختلف را بررسی کرده، ولی هنوز به یک هویت متعهد نشده است.
- سلب حق: این وضعیت وقتی بهوجود میآید که فرد بدون بررسی هویتهای مختلف به یکی متعهد شده است.
- سردرگمی هویت: این وضعیت وقتی اتفاق میافتد که نه بحران هویت و نه تعهد به هویت وجود دارد.
محققان به این نتیجه رسیدهاند، آنهایی که کاملا به یک هویت متعهد شدهاند، از بقیهی افراد سالمتر و خوشبختتر هستند.
افرادی که در وضعیت سردرگمی هویت هستند، معمولا احساس راحتی نمیکنند. آنها نمیتوانند یک هویت را برای خود نگه دارند. امروزه دنیا بهسرعت درحال تغییر است. برای همین هم بحران هویت نسبت به دوران اریکسون بیشتر اتفاق میافتد.
این مشکلات فقط مخصوص سنین نوجوانی نیستند. افراد در برهههای مختلفی از زندگی خود این مشکل را تجربه میکنند؛ مخصوصا زمانهایی که فرد تغییرات بزرگی را در زندگی خود تجربه کرده است. مثلا وقتی کسی شغل خود را تغییر داده، رابطهی جدیدی را شروع کرده، ازدواجش را پایان داده یا بهتازگی بچهدار شده است.
برای قدرت بخشیدن به هویت شخصی خود میتوانید جنبههای مختلف «خود» را در حوزههای مختلف بررسی کنید. این حوزهها شامل نقش شما در محل کار، در خانواده و در رابطههای عاطفی میشوند.
البته روشهایی هم هستند که میتوانند به شما در رفع این مشکل کمک کنند.
ادامهی این مقاله را بخوانید تا با این راهکارها آشنا شوید.
خودتان را بشناسید
۱. هویت خود را بررسی کنید
بررسی هویت یکی از معمولترین کارها در دوران نوجوانی است. نوجوانان معمولا هویتهای مختلف را امتحان میکنند. آنها ارزشهایی را آزمایش میکنند که با ارزشهای خانوادهی آنها متفاوت هستند.
این یکی از مهمترین بخشهای بزرگشدن است. بدون این بررسی، بزرگسالان ممکن است هویتی پیدا کنند که خودشان آن را انتخاب نکردهاند.
اگر تابهحال در زندگی خود هویتتان را بررسی نکردهاید، هنوز هم دیر نیست. اگر حالا این کار را انجام دهید به حل مشکل بحران هویت خود کمک زیادی کردهاید.
- در مورد ویژگیها و خلقیاتی فکر کنید که «خود» امروز شما را نشان میدهد.
- ارزشهای خود را بررسی کنید. کدام برای شما از همه مهمتر است؟ کدام اصول زندگی شما را تعریف میکنند؟ چطور به این اصول رسیدهاید؟ چه کسی بیشترین تأثیر را در بهوجود آمدن این اصول داشته است؟ ببینید این ارزشها و اصول در طول زندگی شما تغییری داشتهاند یا نه؟ ببینید تغییری کردهاید یا نه؟ از خود بپرسید چرا؟
۲. ببینید چه چیزی شما را پایبند میکند
همه ممکن است گاهیاوقات احساس سرگشتگی کنند. وقتی این احساس را پیدا کردید باید ببینید در زندگی روزمره چه چیزی شما را پایبند میکند. برای خیلی از افراد پایبندکنندهترین چیز رابطهی آنها با دیگران است.
دوستان، اقوام، همکاران و همسر همگی شبکهای از روابط را تشکیل میدهند که ما انتخاب میکنیم در اطرافمان داشته باشیم.
- در مورد روابطی فکر کنید که برای شما مهم هستند. به این فکر کنید که این روابط چه تأثیرات مثبت یا منفی روی شما داشتهاند.
- حالا به این فکر کنید چرا این روابط برای شما اهمیت دارند. چرا این افراد را انتخاب کردهاید؟
- اگر این روابط شما را پایبند نمیکنند، بهدلیلِ آن فکر کنید. آیا شما هستید که نمیخواهید به دیگران نزدیک شوید؟ آیا این اخلاق خود را دوست دارید؟ یا میخواهید آن را تغییر دهید؟
- از خودتان صادقانه بپرسید که اگر رابطه با این افراد در زندگیتان وجود نداشت، هنوز هم چنین شخصیتی را داشتید؟
۳. علایق خود را بررسی کنید
علاوهبر روابط، علایق شخصی هم میتوانند شما را در زندگی پایبند کنند. آگاهانه یا ناآگاهانه، روابط و علایق شخصی، بیشتر زمان شما را خارج از کار و مدرسه به خود اختصاص میدهند.
ممکن است بهخاطر شخصیت و هویت خود این علایق را انتخاب کرده باشید یا ممکن است علایقتان هویت شما را شکل داده باشند. بههرحال اینها برای درک شما از خودتان ضروری هستند.
- فکر کنید اوقات فراغت خود را چطور میگذرانید. کدام سرگرمیها یا علایق هستند که بیشترین زمان و انرژی شما را به خود اختصاص میدهند.
- حالا به این فکر کنید که چرا این علایق برای شما مهم هستند. آیا همیشه به اینها علاقه داشتهاید؟ آیا از وقتی جوانتر بودید این علایق به شما هویت دادهاند؟ آیا اخیرا به آنها علاقهمند شدهاید؟ چرا از اول به این موارد علاقهمند شدید؟
- از خودتان صادقانه بپرسید که بدون این علایق، آیا باز هم همین هویت را داشتید؟
۴. بهترین «خودتان» را در آینده تصور کنید
وقتی بهترین حالت خودتان را در آینده تصور میکنید، به خودتان مطمئنتر میشوید و احساس امنیت بیشتری درمورد خودتان دارید.
این تمرین شما را مجبور میکند تا خود کنونیتان را بررسی کنید. میتوانید درمورد نسخههای مختلف خودتان یادداشت بردارید. میتوانید واقعبینانه تلاش کنید به آنچه درنظر دارید برسید.
- ۲۰ دقیقه وقت بگذارید تا تمرین تصور کردن را انجام دهید.
- خودتان را در آیندهی نزدیک تصور کنید. روی جنبههای مختلف زندگیتان تمرکز کنید. تصور کنید که این جنبهها از زندگیتان بهخوبی پیش رفتهاند.
- جنبههای مختلف زندگی را که برای خودتان تصور کردهاید بنویسید.
- به این فکر کنید که چطور میتوانید این تصورات را به واقعیت نزدیک کنید. هر وقت حس میکنید گیر کردهاید یا در زندگی سردرگم شدهاید، به تصوراتتان فکر کنید. آیندهای را که برای خودتان تصور کردهاید، بهخاطر بیاورید. از این تصویر استفاده کنید تا به خودتان مسلط شوید.
بهبود بعد از تغییر یا ازدست دادن کسی
۱. زندگیتان را ارزیابی کنید
ازدست دادن کسی یا ایجاد تغییراتی در زندگی میتواند خیلی دردناک باشند، ولی این اتفاقات همچنین فرصتهای تازهای را دراختیار ما میگذارند. به کمک این فرصتها میتوانیم ببینیم چه کسی هستیم و چه میکنیم.
احتمالا رؤیاها و اهداف شما امروز یا پنج یا ده سال پیش فرق دارند. ممکن است بهخاطر عادت به شرایط موجود یا موقعیت زندگی متوجه این تغییرات نشده باشید.
- گهگاه ممکن است کسی را از دست دهید یا تغییر ناگهانی در زندگیتان ایجاد شود. پس از آن بهعنوان فرصتی برای بازبینی و بررسی زندگیتان استفاده کنید. مثلا خیلی از افراد مرگ عزیزان را بهعنوان هشدار میبینند؛ هشداری که به آنها میگوید زندگیشان را تغییر دهند و اهداف بلندمدتشان را بهتأخیر نیندازند. ازدست دادن شغل هم میتواند تکاندهنده باشد. میتوانید بهدنبال شغلی بگردید که شادی و رضایت بیشتری به شما بدهد.
- صادقانه از خودتان بپرسید که اهداف و رؤیاهای امروزتان با اهداف و رویاهای دیروز یکی هستند یا نه. اگر نیستند، جایی برای اهداف و رؤیاهای جدید در زندگیتان پیدا کنید.
۲. خودتان را برای تغییر آماده کنید
افراد زیادی از تغییر میترسند؛ مخصوصا تغییرات بزرگی که احتمالا همهی زندگی را تغییر میدهند ترسناک هستند. ولی تغییر خیلی هم بد نیست. درواقع طبیعی است که شرایط ما تغییر کند.
برخی کارشناسان توصیه میکنند وقتی تغییراتی در زندگی بهوجود میآیند، هویت خود را هم نسبتبه آن عوض کنید. مقاومت در برابر تغییرات خیلی مفید نیست.
- از خودتان بپرسید که ۱۰ یا ۲۰ سال دیگر افسوس میخورید که از فرصتها استفاده نکردهاید یا زندگیتان متفاوت نبوده است.
- به خودتان اجازه دهید وارد فرایند خودشناسی شوید. ببینید در زندگی چه میخواهید. ببینید چطور میتوانید از وضعیت کنونی به سمت اهداف خود حرکت کنید.
- وقتی آیندهی خود را تصور میکنید، فراموش نکنید که آن فرد خود شما در آینده هستید. انتظار نداشته باشید در آینده فرد متفاوتی باشید. بهخاطر داشته باشید، تجربه شما را عاقلتر میکند. در آينده اطلاعات بیشتری خواهید داشت و در عین حال از خود واقعیتان هم خیلی دور نخواهید بود.
۳. بهبودی بعد از تغییر یا ازدست دادن کسی
برخی افراد که شغل خود را ازدست دادهاند، ممکن است دچار بحران هویت شوند. آنها نمیدانند چهکار کنند و چطور دوباره به زندگی خود مسلط شوند.
برخی کارشناسان پیشنهاد میکنند یکی از بهترین کارها این است که بهدنبال موقعیتهای دیگر بگردید. میتوانید تلاش کنید همان کار را در موقعیتی دیگر انجام دهید.
- میتوانید در حوزهی تخصصی خود کار آزاد انجام دهید. ممکن است موقعیت ایدهآلی نباشد، ولی میتوانید در حوزهای که دوست دارید کار کنید. این کار هدف جدیدی به شما میدهد.
- از ارتباطات خود استفاده کنید. برخی شرکتها آگهی استخدام را فقط در میان آشنایان خود منتشر میکنند. برای همین هم، ارتباط با سایر حرفهایهای این حوزه میتواند خیلی مفید باشد. این ارتباط فرصتهای جدیدی را به شما میدهد. بدون وجود این ارتباطات احتمالا این فرصتها را بهدست نمیآوردید. این کار به شما کمک میکند حس کنید بخشی از جامعهی حرفهایهای حوزهی خود هستید.
- سرگرمیهای جدیدی را امتحان کنید. این سرگرمیها میتوانند شما را به اهدافتان نزدیک کنند. تکرار کارهایی که سالها انجام میدادهاید، شما را به جایی نمیرساند. بنابراین سخت تلاش کنید تا تغییرات لازم را بهوجود آورید.
هدف خود را کشف کنید
۱. از ارزشهای خود پیروی کنید
ارزشهای شما نقش مهمی در هویت و شخصیت شما دارند. این ارزشها هستند که از جنبههای مختلف هویت شما را شکل میدهند.
یکی از راحتترین روشها برای پیدا کردن هدف زندگی این است که همیشه از ارزشهای خود پیروی کنید.
- اگر مهربانی و دلسوز بودن بخشی از ارزشهای شماست، راهی پیدا کنید که هر روز کاری از روی مهربانی و دلسوزی انجام دهید.
- اگر دین یکی از ارزشهای شماست، فرائض دینی را مرتب ادا کنید.
- اگر عضوی از جامعه بودن یکی از ارزشهای شماست، سعی کنید همسایههای خود را بهتر بشناسید. میتوانید ماهی یک بار با آنها دورهمی داشته باشید.
۲. کاری انجام دهید که به آن علاقهمند هستید
اگر به شغل خود علاقهمند هستید، انجام دادن آن شما را خوشحال میکند. اگر به شغل خود علاقهای ندارید هم اشکالی ندارد. میتوانید خارج از حوزهی کاری، علائق خود را پیدا کنید. علاقه داشتن به چیزی میتواند به شما احساس خوشبختی دهد. علایق شما میتوانند هدف زندگی شما باشند.
- کاری را که دوست دارید انجام دهید. کاری که باعث خوشبختی شما میشود. البته به شرطی که کار مورد علاقهتان امن و قانونی باشد. دلیلی ندارد انجام کارهای مورد علاقهتان را به تاخیر بیاندازید. خیلی افراد حتی راهی پیدا میکنند که علائق خود را به شغل مستقل تبدیل کنند. کار سختی است. اولین قدم این است، وقت بگذارید و کاری را که دوست دارید انجام دهید.
- اگر هماکنون به هیچ کاری علاقهمند نیستید، کاری را پیدا کنید. ارزشهای خود را بررسی کنید. ببینید ممکن است از چه کارهایی لذت ببرید. سرگرمی جدیدی برای خود پیدا کنید. یاد بگیرید موسیقی بنوازید. به یک کلاس هنری بروید. به فروشگاه وسایل سرگرمی بروید و از فروشنده کمک بخواهید.
۳. بیرون بروید
برخی افراد حس میکنند بیرون رفتن به آنها هدف و خوشبختی میدهد. حتی درمانهای طبیعتتراپی هم وجود دارند. این درمانها با فعالیتهایی مانند طبیعتگردی و اردو رفتن به فرد کمک میکنند. افراد با استفاده از این درمانها میتواند بر مشکلات روانشناسی و اعتیادها غلبه کنند.
- ازطریق اینترنت میتوانید پارکها و مناظر طبیعی نزدیک خانهتان را پیدا کنید. فقط نکات ایمنی را با دقت رعایت کنید. اگر تابهحال این کار را نکردهاید یا به منطقه آشنا نیستید، حتما کسی را با خود ببرید.
۴. بهانهی معنویت خود را پیدا کنید
همه نمیتوانند با دین ارتباط برقرار کنند. تقید به دین حتما نمیتواند به زندگی همهی افراد هدف دهد. ولی برخی افراد حس میکنند جامعهی دینی میتواند آنها را به چیزی فراتر از خودشان متصل کند.
حتی برنامههای معنوی غیردینی مانند یوگا و مدیتیشن تأثیرات مثبتی روی سلامت روانشناختی فرد میگذارند.
- از مدیتیشن استفاده کنید تا تمرکزتان بیشتر شود. هدفی را در ذهن داشتهباشید. مثلا تمرکز خود را روی پیدا کردن هدفی برای زندگیتان بگذارید. بعد روی تنفس خود تمرکز کنید. فکرهای خارجی را که وارد ذهن میشوند متوقف کنید. از طریق بینی نفس بکشید. روی دم و بازدم تمرکز کنید. تا هر وقت میتوانید یک جا بنشینید. سعی کنید هر بار مدتزمان مدیتیشن خود را بیشتر کنید
- درمورد ادیان مختلف در سرتاسر جهان مطالعه کنید. هر دینی ارزشها و عقاید مخصوصبهخود را دارد. برخی از این ارزشها با ارزشهای شما هماهنگ هستند.
- با دوستان یا اقوام خود که مذهبی هستند صحبت کنید. آنها میتوانند مواردی را به شما توصیه کنند. به کمک این افراد میتوانید عقاید و اعمال ادیان مختلف را بررسی کنید.
سعی کنید هویت خود را تقویت کنید
۱. روی روابط خود کار کنید
دوستان، خانواده و همسر میتوانند به زندگی خیلی افراد ثبات ببخشند. داشتن رابطهی قوی با خانواده و دوستان میتواند به شما کمک کند هویت ثابتتری داشته باشید. این افراد کمک میکنند تا شما احساس تعلق کنید.
- به دوستان و اعضای خانوادهی خود پیام بدهید یا زنگ بزنید. با افرادی که گهگاه میبینید و همچنین افرادی که هر روز میبینید ارتباط برقرار کنید.
- به دوستان و اعضای خانوادهی خود ابراز علاقه کنید. به آنها بگویید دوست دارید تا زمان بیشتری با آنها بگذرانید.
- برنامه بریزید و با آنها به کافیشاپ، رستوران یا سینما بروید. یا سفری هیجانانگیز را با آنها برنامهریزی کنید. وقت و انرژی خود را روی تقویت روابطتان بگذارید. این کار باعث میشود خوشحالتر باشید و به خودتان مطمئنتر شوید.
۲. به رشد شخصی خود برسید
ببینید به چه چیزی اهمیت میدهید؛ رشد شخصی، دین، ورزش، فلسفه، هنر، سفر یا هر چیز دیگری. بهدنبال علایقتان بروید. اجازه دهید هویت و شخصیت شما بهوسیلهی علایقتان تغییر کند. خودتان را نسبت به آنها انعطافپذیر کنید. قبول کنید چیزهایی که برای شما لذتبخشهستند ارزشش را دارند. اطرافتان را با این چیزها پر کنید و هر روز یا هر هفته با آنها سروکار داشته باشید.
۳. برای موفقیت تلاش کنید
یکی از بهترین روشهای تقویت هویت، تلاش و موفقیت در زمینهی کاری است. مهم نیست چه شغلی دارید. اگر سخت کار کنید موفق میشوید. البته زندگی فقط کار نیست. کار کردن به شما شخصیت و هدف میدهد.
- اگر از شغل خود راضی نیستید، بهدنبال کار جدیدی بگردید. برخی کارهای جدید به آموزش و تحصیل نیاز دارند. برخی از آنها را میتوانید با مهارتهای کنونی خود انجام دهید. داشتن شغلی که از آن لذت میبرید، حس هدفمندی و خوشبختی زیادی به شما میدهد.