حتما شنیدهاید که میگویند وقتی به سی سالگی میرسیم، چیزی به نام بحران سی سالگی در زندگیمان اتفاق میافتد. نکند شما هم صدای پای این بحران را در زندگیتان میشنوید؟ اما منظور از بحران سی سالگی چیست؟ بحران سی سالگی درواقع چالشهایی است که در این فاز جدید از زندگی پیش رویمان قرار میگیرند و اگر چارهای برایشان نیندیشیم، چهبسا که روزگارمان را متلاطم و ناآرام میکنند! در این مقاله شما را با چالشهای اوایل سی سالگی و ۵ راهکار عبور از بحران سی سالگی آشنا میکنیم.
چالشهای اوایل سی سالگی
۱. سروسامانگرفتن زندگی
بیست تا سی سالگی برای بسیاری از ما سالهایی پر از تصمیمات و تغییرات چالشی است. از تصمیم برای ادامهٔ تحصیل و انتخاب شغل گرفته تا مابقی هیجانات خاص این دوره. اگر تصمیم بگیرید که ادامهٔ تحصیل ندهید، باید به فکر شغلی نانوآبدار باشید. به همهٔ اینها ماجراهای عشقیتان را هم اضافه کنید. خلاصه اینکه سالهای دههٔ بیست، پر از فعالیت و البته اضطراب است. اما وقتی به سی سالگی پا میگذارید، زندگیتان از لحاظ مسیر شغلی و ازدواج یا بسیاری جنبههای دیگر ثبات و سروسامانی نسبی به خود گرفته است و برای خودتان یک سبک زندگی مشخص دارید. بخشی از بحران سی سالگی هم دقیقا از همین قضیه ناشی میشود که اکنون میتوانید ببینید که کجای زندگیتان ایستادهاید.
۲. اندیشیدن به گذشته
برخی افراد وقتی پا به سی سالگی میگذارند، خیلی درگیر کودکی و گذشتهشان میشوند و مدام با خودشان فکر میکنند که از پسِ چه مسیری به اینجای زندگی رسیدهاند. عدهای هم هستند که در این دوران دیدی انتقادی نسبت به والدینشان پیدا میکنند و حتی گاهی تصمیم میگیرند که بهخاطر صدمات گذشته با آنها قطع رابطه کنند. نارضایتیشان هم معمولا بهخاطر شکایتهایی همچون موارد زیر است:
- والدینم سختگیر بودند و چهارچوب فکری بستهای داشتند؛
- نمیتوانستند در کودکی و نوجوانی مرا درک کنند؛
- نسبت به اینکه چقدر طلاق و جداییشان روی زندگیام تأثیر داشت، بیتوجه بودند؛
- توجهی به افسردگی ها و ناراحتیهایم نداشتند.
بهعبارتی در این دوران فرد برای ارزیابی موقعیت اکنون خود با دید متفاوتی به وقایع گذشته نگاه میکند. از طرفی دیگر پدرومادرها شاید چنین انتقاداتی برایشان بیمعنی باشد، چون واقعیت و خاطراتی که از گذشته در ذهن دارند، با فرزندشان یکی نیست. والدینتان احتمالا شک ندارند که هرچه در توان داشتند، برایتان انجام دادهاند و بههمین خاطر بعید نیست که با شنیدن حرفهایتان حالتی تدافعی به خودشان بگیرند. البته همین خودش اوضاع را وخیمتر میکند و میتواند نگاه فرزند را نسبت به والدین بیشتر منفی کند.
۳. نارضایتی شغلی
بحران سی سالگی در برخی افراد از نارضایتی شغلی ناشی میشود. شما چطور؟ آیا هیچ فرصتی برای پیشرفت شغلی ندارید؟ آیا در شغلی مشغول بهکارید که احساس میکنید خیلی کسلکننده یا بیشازحد رقابتی است؟ آیا احساس میکنید بهخاطر شغلی که دارید خلاقیتتان هرز رفته است و اهدافی که در زندگی مدنظر داشتید، به حاشیه رانده شدهاند؟ بسیاری از افراد در چنین وضعیتی مدام با خودشان فکر میکنند که ای کاش در رشتهٔ دیگری تحصیل کرده بودم. خلاصهٔ کلام اینکه بخشی از بحران سی سالگی ازآنجایی ریشه میگیرد که فرد هرگز چنین آیندهٔ شغلیای را برای خودش تصور هم نمیکرده است.
۴. روابط ناموفق
کسانی که در دههٔ بیست زندگی خود ازدواج کردهاند، ممکن است وقتی سی سالگی بهسراغشان آمد حس کنند که شکاف عمیقی بین زندگی روزمره و خود اکنونشان وجود دارد. اینجاست که زن و شوهر به اختلاف و بگوومگو برمیخورند و مسیر زندگی مشترکشان از هم جدا میشود. عدهای دیگر هم، به دلیل اینکه دیگر کششی بینشان وجود ندارد، به فرزندمحوری روی میآورند. در برخی موارد کار به جایی میکشد که چون فرد سعی دارد بیشتر همانطوری که خودش دلش میخواهد باشد و زندگی مشترکش را مانع میبینید، پس به طلاق تمایل پیدا میکند.
از چالشهای بحرانساز زندگی متأهلی که بگذریم، میبینیم که مجردها هم در دههٔ سی سالگی عمرشان کم چالشهایی ندارند. اگر مجرد هستید و روابط ناموفق داشتهاید، چالش الانتان میتواند مبارزه با احساس تنهایی و به نوعی سرگردانی باشد. در چنین وضعیتی معمولا افراد خودشان را بیش از پیش به کارشان مشغول میکنند یا به هر دری میزنند تا وارد رابطهٔ بهتر و کارسازتری شوند.
۵. بچهدارشدن
خانمهایی که پا به سی سالگی میگذارند و هنوز بچهدار نشدهاند، ممکن است نگران باشند که مبادا برای بچهدارشدنشان دیر شود. اگر مجرد باشید یا از دوام رابطهٔ فعلیتان اطمینان نداشته باشید، چهبسا که دههٔ سی عمرتان بهخاطر نگرانی برای بچهدارشدن به دورانی بحرانی تبدیل شود. شاید هم در گذشته و کودکیتان فرو بروید یا از اینکه نکند شبیه والدینتان شوید، هراس داشته باشید. همهٔ این ترسها و نگرانیها میتوانند دستبهدست هم دهند تا زندگیتان را آشفته کنند.
راهکارهای عبور از بحران سی سالگی
نمونههایی از چالشهایی را که موجب بحران سی سالگی میشوند، باهم بررسی کردیم. اما راهحل عبور از این بحران چیست؟
۱. ببینید چالشتان چیست
نفسی عمیق بکشید و بدون هیچ ترس و اضطرابی سعی کنید ببینید که چه خبر است و درحال حاضر چه چیز زندگی برایتان چالشبرانگیز شده است.
۲. به ارزشها و اولویتهایتان نگاهی دوباره بیندازید
بیشترین چیزی که اکنون به آن نیاز دارید چیست؟ فکر میکنید مهمترین چیزی که اکنون باید حواستان را به آن باشد، چیست؟ اصلا چه هدفی در زندگی دارید؟ (از فکرکردن به چیزهای بزرگ نترسید!) در کُل اینکه ببینید با خودتان چند چندید.
۳. قدمی بردارید
اگر دغدغهٔ ادامهٔ تحصیل دارید، پس چرا دنبالش را نمیگیرید؟! میتوانید با افرادی که در زمینههای شغلی مختلفی کار میکنند، مشورت کنید و از آنها بپرسید چه چیزهایی را در شغلشان دوست دارند یا برایشان اعصابخردکناند؛ یا اگر چیزی اذیتتان میکند، بهجای اینکه خودخوری کنید، حرف دلتان را بزنید. اگر چیزی از گذشته ناراحتتان کرده است، با پدرومادرتان درموردش حرف بزنید، اما نه اینکه دعوا کنید! سعی کنید در خلال این حرفها بفهمید که چرا فلان تصمیم را گرفتند تا شاید بتوانید همدیگر را بهتر درک کنید. همچنین اگر بحران سیسالگیتان از بابت خشکیدن چشمهٔ خلاقیتتان است، باز هم کاری ندارد. فقط کافی است دوباره فعالیتهایتان را در زمینهٔ موسیقی، نقاشی، نویسندگی یا هر فعالیت دیگری که علاقه دارید از سر بگیرید.
۴. به شکستهایتان با دید دیگری نگاه کنید
اگر در زندگی به هدفی نرسیدید، اصلا به معنی شکست نیست. فقط شاید مسیر موفقیتتان از جادهٔ دیگری میگذرد که هنوز پیدایش نکردهاید.
۵. از مشاور کمک بگیرید
مشاور میتواند افکار و پنداشتهایتان را طوری به چالش بکشد که درنهایت بتوانید تکلیفتان را با خودتان روشن کنید. مهمتر اینکه مشاوره راهحل خوبی برای مشکلیابی است. یعنی مشاور کمکتان میکند تا بتوانید عیب کارتان را در هر چیزی (روابط بینفردی، مسائل کاری، فرزندپروری) پیدا کنید و برای درستکردنشان دستبهکار شوید. البته نیازی به مشاورهٔ بلندمدت نیست، فقط همانقدری که راهنمایی مشاور تلنگری برایتان باشد و کمتر احساس تنهایی و درماندگی کنید کافی است.
کلام آخر اینکه بحران سی سالگی بهعنوان یک دورهٔ گذار معمولا بین ۲ تا ۳ سال طول میکشد. سعی کنید که این قضیه را بهعنوان مرحلهای تکاملی در زندگیتان ببینید. بحران سی سالگی تجربهٔ خوبی است که بعدها برای مقابله با بحران چهل سالگی هم بهکارتان میآید.