پیش از آنکه به تعریف ایقاع بپردازیم بهتر است که برای تقریب به ذهن مثالی ذکر کنیم. همهی ما این عبارت را شنیدهایم که «طلاق به اختیار و ارادهی مرد است.» درواقع طلاق نمونهی بارز ایقاع محسوب میشود و البته از این عبارت مشهور که «طلاق در اختیار مرد است»، مهمترین ویژگی یا بهعبارتی هستهی اصلی ایقاع مشخص میشود و آن هم این نکته است که ایقاع با ارادهی یک شخص واقع میگردد، درواقع برخلاف عقد یا در مفهوم کلیتر قراردادی مثل بیع یا اجاره که به توافق دو شخص احتیاج است، مهمترین ویژگی ایقاع این نکته است که با ارادهی یک شخص محقق میشود.
مثال مشهور دیگر، فسخ در قراردادهاست که افراد کموبیش با این مفهوم نیز آشنا هستند. در قراردادها با توجه به نوع قرارداد، معمولا شرایطی ذکر میشود که اگر محقق نشود، مشروطله (کسی که شرط به نفع وی شده است) میتواند قرارداد را فسخ نماید یا بهعبارتی بدان خاتمه بخشد. اینکه در متن برخی از قراردادها اینگونه بیان میشود که «مشروطله حق فسخ یک طرفهی (یک جانبه) قرارداد را دارد» صحیح نیست و عبارتی زائد است، چرا که فسخ قرارداد در هر حال یک جانبه است و ایقاع محسوب میشود.
تفاوت قرداد با ایقاع
اکنون که با چند نمونه از ایقاع آشنا شدیم باید بگویم که در دنیای حقوق، اعمال حقوقی (اعمالی که به خواست و ارادهی انسان انجام میشوند)، به دو دسته تقسیم میشوند: قراردادها و ایقاعات.
قراردادها مثل بیع و اجاره، با تراضی (موافقت و رضایت) حداقل دو شخص واقع میشوند و اثر حقوقی آنها مقصود مشترک اشخاصی است که قرارداد را منعقد کردهاند. مثلا دو شخصی که قرارداد اجاره را با تراضی یکدیگر منعقد میکنند، هدفشان ایجاد رابطهی استیجاری است که با قرارداد محقق میشود.
ایقاعات با یک اراده واقع میشوند و مانند قراردادها همان اثری را دارند که شخص انجامدهنده درنظر داشته است. مثلا مردی که همسر خود را طلاق میدهد، درواقع خواستهاش انحلال رابطهی زناشویی و نکاح بوده است و با طلاق خواستهی وی محقق میشود.
بنابراین با توجه به تعاریف فوق مهمترین تفاوت عقد (قرارداد) و ایقاع آن است که در عقد به تراضی حداقل دو نفر احتیاج است، درحالی که ایقاع با ارادهی یک طرف محقق میشود. بنابراین، برای آنکه عقد اجارهای محقق شود حتما باید دو طرف (موجر و مستأجر) وجود داشته باشند و رضایت هر دو به وقوع عقد اعلام شود. هیچگاه یک نفر نمیتواند بهتنهایی و بدون رضایت طرف دیگر خانهی خود را به او اجاره دهد و برای اینکه اجاره بهنحو صحیحی واقع شود، حتما باید رضایت طرف دیگر نیز اخذ گردد. درحالی که این مسئله درخصوص طلاق صادق نیست. مرد میتواند همسر خود را بدون آنکه رضایتش را کسب کند طلاق بدهد. به عبارت دیگر، برای وقوع طلاق نیازی به رضایت زن نیست و مرد بهتنهایی میتواند این عمل حقوقی را انجام دهد.
از توضیحات فوق مشخص است که ایقاع عملی ارادی است و به ایجاد یا اسقاط حق (از بین بردن حق) یا تغییر موقعیتهای حقوقی منجر میشود. درواقع ایقاع هم مثل قرارداد اثر حقوقی دارد .
لازم به ذکر است که ایقاع هرچند با یک اراده محقق میشود ولی باید اعلان شود، چراکه حقوق به رویدادهای اجتماعی میپردازد و شخص نیز باید بهنحوی ارادهی خود را اعلام کند. مثلا در فسخ قرارداد، شخصی که قرارداد را فسخ میکند باید به طرف مقابل فسخ را اطلاع دهد.
طلاق، فسخ، رجوع (بازگشت مرد به همسر مطلقهی خود در طلاق رجعی)، ابرا (بری کردن دیگری و گذشتن از بعضی از حقوق خود) ازجمله مصادیق ایقاع هستند که با ارادهی فاعل آن به وجود میآیند، اثر میکنند و اثرشان باقی میماند.
تأثیر ایقاع در حقوق دیگران در وصیت عهدی (وصیتی که در آن شخص وصیتکننده یا همان موصی بهموجب وصیت خود، انجام یک سری امور را به شخص دیگری که وصی نام دارد واگذار میکند) بیشتر آشکار میشود. در وصیت عهدی، همانگونه که از تعریف آن برمیآید، موصی انجام کاری را برای بعد از مرگ خود برعهدهی وصی قرار میدهد. این نوع وصیت با رد مخاطب آن از بین میرود. به عبارت دقیقتر، وصیت عهدی با ارادهی موصی بهوجود میآید ولی با رد وصی در زمان حیات موصی از بین میرود. البته باید درنظر داشت که حق رد، مخصوص وصیت عهدی است و در سایر ایقاعات جاری نیست.