هنگامیکه جیپ از بازگشت گرند واگنییر خبر داد، انتظار ساخت یک رنجروور آمریکایی را داشتیم زیرا بهزعم ما، هیچ خودروی لوکسی بهتر از رنجروور روی کره زمین وجود ندارد. این خودرویی فوقالعاده راحت و هوشمند است که درعینحال برای رانندگی هم عالی خواهد بود. البته کادیلاک و لینکلن هم اسیوویهای فوقالعاده لوکسی میسازند اما آنها هرگز نمیتوانند پاسخی برای شایستگی رنجروور روی جاده و تواناییهای مطلق آن در خارج از جاده باشند.
پس از رانندگی با گرند واگنییر اما دریافتیم که این خودرو علیرغم شجرهنامهٔ مشابه با رنجروور و این موضوع که جیپ به همان اندازهٔ لندروور و یا حتی بیشتر در مورد حرکت روی مسیرهای سنگلاخی و گلآلود میداند، بازهم نمیتواند پاسخ آمریکایی به اسیووی بینظیر بریتانیاییها باشد. درواقع، گرند واگنییر در برخی موارد مهم حتی در پس رقبای آمریکایی خود قرار میگیرد اما بهعنوان اولین تلاش برای ساخت یک اسیووی فول سایز سه ردیفه پس از مدتها، جیپ به وعدهٔ خود عمل کرده است.
برخلاف چروکی و گرند چروکی که در ابعاد و اندازه کاملاً باهم متفاوت هستند، واگنییر و گرند واگنییر ابعاد یکسانی دارند و در اینجا کلمهٔ گرند نشاندهندهٔ اندازهٔ بزرگتر نیست زیرا هردوی این مدلها فاصلهٔ محوری یکسان ۳,۱۲۴ میلیمتری دارند. در عوض، گرند در اینجا به معنای تجمل بیشتر و اضافه شدن به همهچیز از قدرت و تکنولوژی گرفته تا راحتی و زرقوبرق است. گرند واگنییر با ۲,۱۲۳ میلیمتر عرض، ۶۶ میلیمتر از کادیلاک اسکالید و ۹۴ میلیمتر از لینکلن نویگیتور عریضتر است و در طول نیز چند سانتیمتر از نسخهٔ کوتاه دو رقیب مذکور کشیدهتر است؛ اما به لطف فرمان دقیق و قابل پیشبینی که وزنی طبیعی دارد، مدیریت خودرو بین خطوط تنگ آسان است. همچنین با وجود کاپوت کشیده و دماغهٔ عمودی، دید روبهجلو هم خوب است.
برای این آزمایش که در جادههای اطراف منهتن انجام شد، میخواستیم هر آن چیزی که گرند واگنییر ارائه میکند را بررسی کنیم و به همین دلیل تیپ مجهز سری II را انتخاب کردیم. جادهٔ محل آزمایش چندان صاف و بدون مشکل نیست و ناهمواریهای زیادی مثل چالهها در آن زیاد به چشم میخورند. در اینجا درحالیکه گرند واگنییر با برخورداری از سیستم تعلیق بادی سفارشی از نویگیتور برتر و با اسکالید همسطح است، این جیپ با اختلاف زیادی بدترین سواری را نسبت به دو رقیب مذکور به نمایش میگذارد. سواری این خودرو روی نواقص جاده سفتی قابلتوجهی داشته و حرکات عمودی بیشازحدی در آن دیده میشود. ناهمواریهای بزرگتر کاملاً به بدنه منتقل میشوند و دستاندازهای کوچک نیز لرزشهای ناخوشایندی را مستقیماً به صندلیها انتقال میدهند.
تنها دلیلی که برای این موضوع میتوان متصور بود این است که جیپ برخی ویژگیهای سواری آنرود را قربانی تواناییهای آفرود نمادین این برند کرده است. البته در قیمتهای پایینتر این قربانی کردن کار خوبی محسوب میشود اما گرند واگنییر در قلمروی بسیار متفاوتی نسبت به کامپس یا چروکی قرار دارد. قیمت پایهٔ ۸۸ هزار دلاری این خودرو تنها ۴ هزار دلار از رنجروور کمتر بوده و کمی از لکسس LX مبتنی بر تویوتا لندکروزر گرانتر است و هردوی این رقبا درحالیکه در آفرود خودروهای توانمندی هستند، روی جاده هم بسیار نرمتر و بهتر عمل میکنند.
وقتی بیشتر به خاطر سواری ضعیف گرند واگنییر افسوس میخوریم که میبینیم کابین آن بهطور وحشتناکی ساکت و بیصدا است. در اینجا هیچ صدای بادی وجود ندارد و صدای تایرها بسیار کم به گوش میرسد. جیپ در این خودرو حتی کاری که فکر نمیکردیم را هم انجام داده یعنی پیشرانهٔ ۶.۴ لیتری V8 دوستداشتنی همی را از چلنجر ماسل کار گرفته و آنرا برای انجام وظیفه در خودرویی لوکس تنظیم کرده است. البته این پیشرانه با ۴۷۰ اسب بخار قدرت و ۶۱۷ نیوتن متر گشتاور در مواجهه با وزن بسیار زیاد نزدیک به ۳ تنی گرند واگنییر سری II آزمایشی ما که نزدیک به ۳۰۰ کیلوگرم از کادیلاک و لینکلن بیشتر است، نمیتواند پرفورمنسی مثل چلنجر ۳۹۲ را به نمایش بگذارد اما بااینحال برای چنین اسیووی بزرگ و لوکسی کافی به نظر میرسد.
این پیشرانهٔ جذاب در کنار گیربکس هوشمند هشت سرعتهٔ اتوماتیک ZF، نسبت به هردو رقیب هموطن احساس سرزندهتری داشته و درعینحال کارآمدتر است. البته وزن زیاد گرن واگنییر در پیچها بیشتر خود را نشان میدهد اما در بین خریداران اسیوویهای لوکس سه ردیفه، توانایی در پیچها اولویت چندان بالایی ندارد؛ بنابراین، حتی با اینکه سیستم تعلیق عملکرد خوبی در کنترل حرکات ناخوشایند بدنه دارد اما آنقدر وزن برای مدیریت وجود دارد که سرعت ورود به پیچها باید پایین بماند.
پس از چند دقیقه حضور در کابین جادار و زیبای گرند واگنییر که بهترین کیفیت متریال را در بین همهٔ محصولات چند سال اخیر گروه کرایسلر دارد، اکثر کاستیهای آنرا خواهید بخشید. در کابین این خودرو در چرم نرم و لطیفی غرق خواهید شد زیرا صندلیها، رو دریها، داشبورد و کنارههای کنسول میانی همگی با چرم پوشیده شدهاند. تریمهای چوبی هم در اینجا واقعی هستند و با نمای مات خود، کاملاً با حس تجمل گرند واگنییر هماهنگ به نظر میرسند. البته در داخل این خودرو نواقصی هم به چشم میخورد. بهعنوانمثال، تزئینات مشکی پیانو کابین را کمی ارزانقیمت جلوه میدهند و نوشتهٔ Grand Wagoneer روی داشبورد در سمت سرنشین هم جالب نیست تا جایی که اگر من این خودرو را خریداری میکردم، اولین کارم این بود که بدانم چطور میتوان این برچسب ارزان نما را پاک کنم.
صندلیهای جلوی گرند واگنییر با قابلیت تنظیم ۲۴ جهته، نهتنها به گرمکن و تهویه مجهز هستند بلکه از ماساژور هم بهره میبرند. درحالیکه واگنییر بهصورت استاندارد با هشت صندلی ارائه میشود و ترکیب هفتنفره برای آن قابل سفارش است، در گرند واگنییر حالت پیشفرض ترکیب هفتنفره با صندلیهای خلبانی در ردیف دوم است. این صندلیها بهطور عجیبی احساس حمایت بیشتری نسبت به صندلیهای جلو دارند و هرچند از تنظیمات گستردهٔ صندلیهای جلو بیبهره هستند اما بلافاصله راحتترین حالت ممکن را برای سرنشین فراهم میکنند.
در این صندلیها همچنین فضای پای ۱۰۸ سانتیمتری وجود دارد که هم از کادیلاک و هم از لینکلن بیشتر بوده و همین خبر خوب در مورد صندلیهای ردیف سوم هم صدق میکند. در این قسمت، یک صندلی نیمکتی سهنفره وجود دارد که هرچند بیشترین فضا را نسبت به دو رقیب آمریکایی ارائه میکند اما برای نشستن دو بزرگسال بسیار مناسبتر و جادارتر خواهد بود. در اینجا فضای پا بهاندازهٔ نسخهٔ کشیدهٔ اسکالید بوده و فضای شانه از همهٔ رقبا بیشتر است. همچنین صندلی نیمکتی ردیف سوم در موقعیت خوب و بالایی نصب شده که از بروز احساس قرارگیری زانو در قفسهٔ سینه که در اینفینیتی QX80 وجود دارد جلوگیری میکند.
از لحاظ تکنولوژی اما سرنشینان ردیف سوم در منطقهٔ محرومی قرار خواهند داشت زیرا در اینجا فقط یک پورت USB وجود دارد درحالیکه سرنشینان جلو از چهار پورت USB (شامل نمونههای USB-C) و سرنشینان ردیف دوم از حداکثر پنج پورت USB بهرهمند خواهند بود. در کابین گرند واگنییر همچنین سرنشینان میتوانند تا ۷۵ اینچ صفحهنمایش داشته باشند درحالیکه فقط ۴۵ اینچ آن بهصورت استاندارد ارائه میشود. نرمافزار این نمایشگرها عالی است و سیستم اطلاعاتی-سرگرمی Uconnect 5 هم جذاب است و هم یادگیری آن آسان خواهد بود. کیفیت صدای سیستم صوتی مکینتاش با ۲۳ بلندگو که در تیپ سری II بهصورت سفارشی و در سری III بهصورت استاندارد ارائه میشود نیز خیرهکننده است.
بیان اینکه کابین گرند واگنییر چقدر عالی است دشوار خواهد بود. اینجا از لحاظ طراحی و متریال با هر کاری که کادیلاک و لینکلن انجام دادهاند مطابقت دارد و مثل رنجروور، طراحی داخلی آن با شخصیت برند جیپ گره خورده است. این یعنی همانطور که هنگام نشستن پشت فرمان رنجروور بلافاصله متوجه خواهید شد که سوار بر خودرویی بریتانیایی هستید، در گرند واگنییر هم تنها چند دقیقه طول میکشد تا چوب و چرم نشان دهند با یک خودروی آمریکایی سروکار دارید. همچنین از سکوت کتابخانه مانند کابین این خودرو نیز نمیتوان چشمپوشی کرد. در اینجا فقط کافی است درها و پنجرهها را ببندید تا کاملاً از شلوغیهای دنیای خارج جدا شوید.
اما با آغاز حرکت همهچیز ناامیدکننده میشود زیرا با وجود سیستم تعلیق بادی و کنترل عالی صدا، سواری گرند واگنییر برای یک خودروی لوکس مناسب نیست. این خودرو در مواجهه با دستاندازها فاقد راحتی و آرامشی است که در اسکالید وجود دارد چه رسد به رنجروور؛ بنابراین، هرچند تردیدی نیست که جیپ خریداران راضی زیادی را خواهد یافت که مشتاق پارک کردن گرند واگنییر در پارکینگ خانهٔ خود هستند اما تا زمانی که راهحلی برای سواری نامناسب روی جادههای ناهموار پیدا نشود، دلیلی وجود ندارد که بجای اسکالید یا نویگیتور سراغ این جیپ بزرگ رفت.
مشخصات فنی
Jeep Grand Wagoneer | |
پیشرانه | ۶.۴ لیتری V8 |
قدرت | ۴۷۰ اسب بخار |
گشتاور | ۶۱۷ نیوتن متر |
گیربکس | ۸ سرعته اتوماتیک |
محور محرک | چهارچرخ |
مصرف سوخت | ۱۵.۷ لیتر ترکیبی |
ظرفیت سرنشین | ۷ نفر |
حجم صندوق بار | ۷۷۵ تا ۲۶۷۰ لیتر |
وزن | ۲۹۰۰ کیلوگرم |
ظرفیت بکسل | ۴۴۷۰ کیلوگرم |
قیمت پایه | ۸۸,۹۹۵ دلار |
قیمت تستشده | ۱۰۴,۱۸۰ دلار |