تا به حال شده احساس کنید نقابی به صورت دارید؟ شاید احساس میکنید باید به شیوهای خاص در حضور رئیستان عمل کنید یا چیزهای خاصی به همکارانتان بگویید تا مقبول واقع شوید. به جای اینکه خودتان باشید دائما نقشی را بازی میکنید تا با دیگران هماهنگ باشید یا بر آنها تأثیر بگذارید.
اکثر ما در برههای از زمان چنین موقعیتهایی را تجربه کردهایم. به جای اینکه به شیوهای واقعی عمل کنیم، به دیگران چیزی میگوییم که دوست دارند بشنوند و برخلاف ماهیت واقعی خودمان عمل میکنیم. به طور خلاصه غیرواقعی زندگی میکنیم. زندگی و کار به این صورت خستهکننده، ناامیدکننده و محدودکننده است. در ضمن ما را از دستیابی به پتانسیل واقعیمان هم باز میدارد. نقطهی مقابل این مسئله، زندگی و کار به صورت اصیل و واقعی است. وقتی به خود اجازه میدهیم تا خودمان باشیم، میتوانیم آزاد و رها از ایدهها و انتظارات دیگران زندگی کنیم و میتوانیم مسیر خود را در زندگی انتخاب کنیم.
در این مقاله، اصالت را به طور عمیقتری بررسی میکنیم. واقعی بودن چیست، شامل چه چیزی است و چگونه میتوانیم در زندگی خود واقعیتر به نظر برسیم.
اصالت داشتن چیست؟
به نظر میرسد به تعداد روانشناسان و فیلسوفان و عالمان و محققان، تعاریف متفاوتی از اصالت وجود دارد. با این حال، تعریف متداول این است که اصالت داشتن به معنی زندگی مطابق با ارزشها و اهداف خود و نه مطابق با ارزشها و اهداف دیگران است. به زبان سادهتر، اصالت یعنی پایبند بودن به شخصیت، ارزشها و روح خود و در عین حال بیتوجهی به فشارهای تحمیلی. وقتی اصالت دارید یعنی با خودتان و دیگران صادق هستید و مسئولیت اشتباهاتتان را میپذیرید. ارزشها، آرمانها و اعمالتان با هم تناسب دارند. در نتیجه، به عنوان فردی حقیقی و اصیل شناخته میشوید و دوست دارید تا پیامدهای پایبند بودن به آنچه که فکر میکنید درست است را بپذیرید.
چرا اصیل باشیم؟
واقعی زندگی کردن همیشه آسان نیست. گاهی اوقات پایبند بودن به آنچه که میدانید درست است، یعنی با جمعیتی مخالفت کنید. این کار یعنی غیرمتعارف بودن، خود را در معرض احتمال آسیب از طرف دیگران قرار دادن و انتخاب مسیر سختتر.
از یک سو این کار به معنی از دست دادن برخی فرصتهاست. شما باید این مسئله را بپذیرید. با این حال، در بلندمدت احتمال دارد که فرصتهای بسیار بیشتری برایتان فراهم شود، فرصتهایی که برای کسی که بیثبات، آشفته، مردد یا غیرواقعی است فراهم نباشد. زندگی واقعی داشتن، نسبت به پنهان کردن شخصیت حقیقی، ثمربخشتر هم هست. وقتی واقعی زندگی میکنید، نباید نگران آنچه گفتهاید یا نگفتهاید، چگونه عمل کردهاید یا اینکه آیا کار درست را انجام دادهاید یا خیر باشید. زندگی واقعی یعنی اینکه بتوانید به خودتان و انگیزههایتان اعتماد کنید. واقعی بودن مزایای دیگری نیز دارد:
- اعتماد و احترام: وقتی به خودتان پایبند هستید، نه تنها به قضاوتها و تصمیمهایی که میگیرید اعتماد میکنید، بلکه دیگران نیز به شما اعتماد میکنند. آنها به خاطر اینکه شما پای ارزشها و باورهایتان میایستید به شما احترام میگذارند. اخلاقمداری: وقتی اصالت دارید، اخلاقمداری هم دارید. در انجام کارهای صحیح تردید نمیکنید، پس نباید هیچگاه از خودتان انتقاد کنید. آن کسی که هستید، آنچه انجام میدهید و آنچه بدان باور دارید، همگی کاملا منطبق با یکدیگرند. توانایی مقابله با مشکلات: وقتی با خودتان و دیگران صادق باشید، به جای اینکه از مشکلات طفره بروید یا اصلا آنها را نادیده بگیرید، قدرت و آزادی عمل برای مقابلهی سریع با آنها را دارید. محقق ساختن پتانسیلها: وقتی به خودتان اعتماد دارید و آنچه که فکر میکنید درست است را انجام میدهید، میتوانید همهی پتانسیلهایتان را در زندگی محقق سازید. به جای اینکه به دیگران اجازه دهید آنچه برایتان مناسب است را به شما اختصاص دهند، خودتان کنترل زندگیتان را به دست میگیرید. اعتمادبهنفس و عزت نفس: وقتی واقعی و حقیقی هستید و کار درست را انجام میدهید، میتوانید به خودتان اطمینان کنید که تصمیم درست را میگیرید. این امر به نوبهی خود منجر به اعتماد به نفس و عزت نفس، خوشبینی و رضایت بیشتر از زندگی هم میشود. استرس کمتر: اگر هر روز آنچه را میگفتید که بدان باور داشتید، به خود پایبند بودید و مطابق با این امر رفتار میکردید، چه احساسی داشتید؟ خوشحالی و عزت نفسی که حس خواهید کردید را تصور کنید. خودتان بودن استرس بسیار کمتری نسبت به زمانی دارد که کسی دیگری باشید.
توجه:
صداقت بخش مهمی از اصالت است. با این حال، بین صداقت و راستگویی با دیگران، تفاوت زیادی وجود دارد. دکتر هریت لرنر (Harriet Lerner) در کتاب «The Dance of Deception» بین این مفاهیم تمایز قائل میشود. وی میگوید صداقت گاهی اوقات نشاندهندهی افکار و احساسات سانسور نشدهی ماست، در حالی که حقیقت نیازمند ظرافت، زمان، مهربانی و همدلی با شخص دیگری است. ما باید سعی کنیم تا همیشه نسبت به افراد پیرامونمان راستگو باشیم؛ چرا که برخی افراد گاها صداقت بیرحمانه را تهاجمی، قضاوتکننده و حتی خودخواهانه میدانند. صداقت سانسور نشده میتواند روابط و حرفهها را هم به خطر بیندازد.
اصالت داشتن در نقشهای مختلف
اگر مثل بسیاری از مردم هستید، پس شما هم هویتهای مختلفی در کار و زندگی شخصیتان دارید. مثلا رهبر گروه خود هستید، همکار یا دوست همکارتان هستید، عضو گروهی برای رئیستان و کارشناسی برای مشتریانتان هستید. از آنجایی که نقشهای مختلفی برای ایفا کردن در زندگی دارید، برای اینکه واقعی باشید آیا باید در همهی این نقشها به یک شکل عمل کنید؟
این پرسش مهمی است؛ به ویژه به این دلیل که به نظر میرسد بیشتر ما «خودهای» به ظاهر متعارضی داریم. در فصلی با عنوان «اصیل بودن» در کتابی با عنوان «Handbook of Positive Psychology» دکتر سوزان هارتر (Susan Harter) استدلال میکند که شخصیتهای ما نمیتوانند ثابت باشند. پس باید منعطف باشیم و این انعطافپذیری به ما امکان تغییر و رشد و محقق ساختن فرصتهای جدید را میدهد. با این حال، خود واقعی ما فارغ از اینکه در چه موقعیتی هستیم، ثابت باقی میماند. فقط به این خاطر که نقشهای مختلفی داریم؛ به این معنی نیست که باید هر بار نقاب متفاوتی به صورت داشته باشیم.
چگونه اصیل باشیم
شما یک شبه خود واقعیتان را پیدا نمیکنید و شکل نمیدهید. در عوض، این فرایند کشف به صورت مادامالعمر ادامه دارد. مراحل زیر را برای شروع طی کنید:
۱. مطابق با ارزشهایتان زندگی کنید
با اصالت زندگی کردن یعنی اینکه مطابق با ارزشها و باورهایی زندگی کنید که بیشتر از همه برای شما عزیز بوده و منشأ اهداف شخصیتان هستند. قدم اول شما شناسایی ارزشهای اصلی و سپس تعهد به زندگی و کار مطابق با آنهاست. سپس باید اهداف شخصی و اهداف حرفهای را مشخص کنید که با این ارزشها مطابقت دارند.
گاهی اوقات باید تصمیمی بگیرید که به لحاظ اخلاقی چالشبرانگیز است؛ اینجاست که دانستن ارزشهای اصلی کمکتان میکند تا کار درست را انجام بدهید. مقالهی ما دربارهی رهبری اخلاقی به شما کمک میکند تا مسیر خود را در این موقعیتها پیدا کنید.
۲. شکاف را شناسایی کنید
آیا شکافی بین کسی که اکنون هستید و کسی که فکر میکنید میتوانید باشید وجود دارد؟ برای مثال آیا در محل کار نقابی به صورت دارید؟ شاید زمانی که با اعضای گروهتان هستید خشنتر از حد معمول باشید؛ چرا که فکر میکنید این گونه است که مدیران کارها را انجام میدهند. شاید بسیار پرحرف هستید، چون نمیخواهید دیگران فکر کنند که خستهکنندهاید، یا شاید لبریز از ایدههایی هستید که هیچگاه آنها را به اشتراک نمیگذارید چون میترسید که اعضای گروه آنها را رد کنند و این کار باعث میشود احساس سرکوب شدن و ناراحتی داشته باشید.
سعی کنید با نوشتن فهرستی از واژههایی که توصیفکنندهی ویژگیهای شخصی که میدانید میتوانید باشید، این شکافها را پیدا کنید. همچنین فکر کردن دربارهی اینکه تا چه حد این ویژگیها منعکسکنندهی شخصیت واقعیتان هستند میتواند بسیار مفید باشد. سپس واژهای از این فهرست را که میخواهید با آن شروع کنید انتخاب کنید. برای مثال شاید بخواهید «صریحتر» باشید. از تکنیکهای تعیین اهداف شخصی استفاده کرده و تصمیم بگیرید هر روز بر روی این مسئله کار کنید. واقعبینانهتر آن است که اهداف کوچکتری مشخص کنید و هر بار بر روی یک ویژگی کار کنید، تا اینکه بخواهید یکباره کل زندگیتان را دگرگون کنید.
۳. اخلاقمدارانه زندگی کنید
توسعه و حفظ اخلاقمداری شجاعت میخواهد. با تحلیل انتخابهای روزمرهتان شروع کنید. اغلب بر اساس شهودتان میدانید که انتخابهای درست و غلط کدامند. هدفتان یاد گرفتن چگونگی گوش دادن به آن «صدای کم درونتان» است. حس ناراحتی که به شما میگوید جایی از کار اشتباه است. هر انتخابی را که میکنید بررسی کرده و از خود بپرسید کدام انتخاب باعث میشود حس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید.
زندگی اخلاقمدارانه به این معنی هم هست که مسئولیت کارهایتان از جمله اشتباهاتتان را بپذیرید. مسئولیت انتخابهایتان را بر عهده بگیرید و سعی کنید هر گونه نقص و عیبی را برطرف کنید.
۴. صادقانه ارتباط برقرار کنید
ارتباط صادقانه یعنی گفتن آنچه که باور دارید، ضمن آنکه به نیازها و احساسات دیگران احترام میگذارید. این کار مستلزم هوش هیجانی و مهارتهای خوب ارتباطی است.
به این معنی هم هست که نباید با دیگران بازی نکنید. آنچه در ذهنتان است را بگویید و از اشارات سری یا تدابیر دیگری برای انتقال منظور خود استفاده نکنید. (میتوانید در مقالهی ما با عنوان تحلیل رفتار تبادلی، نکات بیشتری در مورد بازیهای مخفیانهای که افراد بازی میکنند و چگونگی پرهیز از آنها یاد بگیرید.)
ارتباط صادقانه به معنی سر قول بودن هم هست. اگر به کسی قول میدهید، این قول را پیمانی تخطیناپذیر در نظر بگیرید. هیچگاه قولی ندهید که نمیتوانیی به آن عمل کنید.
۵. فرضیهپردازی نکنید
فرضیهپردازی دربارهی دیگران در زندگی آسان است. جایی که قضاوت لازم نیست، قضاوت خود را بیان نکنید. اجازه دهید اعمال دیگران معرف آنها باشند، و سعی کنید حرف آنها را همان گونه که هست بپذیرید. متوجه خواهید شد که اگر تلاش کنید تا در قبال دیگران ذهنی باز داشته باشید، آنها نیز همین رفتار را با شما خواهند داشت.
۶. اعتمادبهنفس به وجود بیاورید
واقعی بودن مستلزم قدرت شخصیت است به ویژه زمانی که دیگران به شما فشار میآورند تا به گونهای عمل کنید که میدانید اشتباه است. به همین دلیل است که باید روی ایجاد اعتمادبهنفس کار کنید. درکی قوی از خود و قاطعیت لازم برای پافشاری بر موضعتان، به شما کمک میکند تا در موقعیتهای چالشبرانگیز موفق شوید.
۷. احساسات خود را مدیریت کنید
وقتی واقعی زندگی میکنید، نیازهای دیگران را در نظر میگیرید و تلاش میکنید با احترام رفتار کنید. در موقعیتهای استرسزا، این یعنی بدانید چگونه باید احساساتتان را کنترل کنید. این بخش مهمی از واقعی زندگی کردن است، چون نشان میدهد که قدرت و احترامی درونی برای اطرافیانتان دارید و مهارتی است که ارزش به وجود آمدن را دارد؛ چرا که در همهی جوانب زندگی و حرفهتان به شما خدمت خواهد کرد.
توجه:
همانطور که قبلا گفتیم، اصیل بودن یعنی برخی فرصتهای کوتاهمدت را ناگزیر از دست میدهید. بالاخره همیشه وسوسه میشوید که خودتان را بزرگتر و جذابتر نشان دهید، و شاید کمی اغراق کنید تا این فرصتهای به ظاهر عالی را به دست آورید. در واقعیت، مواقعی وجود دارد که این کار جواب میدهد. هر چند در مواقع دیگر با صورت به زمین میخورید و اعتبار خود را نابود میکنید. در هر صورت، با این کار خود را آمادهی شادی بلندمدت نکنید. معمولا کار بهتر این است که ارزشها و نقاط قوت واقعی خود را درک کنید و بعد هم سخت تلاش کنید تا فرصتهایی را پیدا کنید که این ارزشها و نقاط قوت برای موفقیتشان واقعا مهم هستند. (ایجاد استراتژی شغلی برای این مسئله مفید است.) این گونه شما میتوانید همزمان واقعی، خوشحال و موفق باشید.